سرآغاز
در بین معماری بومیِ فرهنگها و قومیتهای مختلف، میتوان معناها و مفاهیم پیچیدهای یافت که ورای صورت و ظاهرِ بناها نشستهاند. در این نوشتار، چگونگی روند شکلگیری و چراییِ ظهور گونهای از معماری را بهصورت اجمالی معرفی خواهم کرد که نگاه به آن نیازمندِ زدودنِ صورتهای ظاهری است؛ روایتی را خواهید خواند که معطوف است به معماری شیعیان شمال البرزکوه. ساکنان بومیِ شیعهمذهب مازندران، صاحب اثری معمارانهاند که معنا و مفهوم عمیقی را در بطنش جا داده است و آن را «سقّانِفار [1]» مینامند. سّقانفار اثری بومی، مفهومی و نمادین است. پیش از روایت سقّانِفار، بهتر است ابتدا با «نِفار یا نِپار [2]» آشنا شوید که ظاهر و کالبدش با ظاهر و کالبد سقّانِفار مشابه است و در سیر ظهورش نقشی اساسی دارد.
نِفار
ساکنان شمال البرزکوه همزمان با یکجانشینی و ساختوسازهای شهری یا روستایی، در مناطق مساعد برای کشاورزی محصولات مختلفی را کشت کردند و باغها و زمینهای کشاورزی شکل گرفتند. بهتدریج و بر اساس نیازهای گوناگونشان، سرپناه ساده و محقّری را درونِ کشتزارها و مزارع ساختند. این بناها را نِفار یا نِپار نامیدند. نِفار یا نِپار واژگانیاند که در زبان تبری به بناهای دواشکوبه (دوطبقه) اطلاق میشوند که طبقۀ بالاییاش حتماً بهصورت نیمهباز است و بیشترِ آنها را از «چوب» و گاهی برای مستحکمترشدن، چوبها را بهصورت ترکیبی از «خشت یا سنگ یا آجر» میسازند. نِفارها بهندرت تزئین دارند. در جامعۀ آماری گسترده، میتوان گفت نِفارها را تزئین نمیکنند. ازنظرِ تاریخ شکلگیری، شاید بتوان نِفار را همرده با آغاز یکجانشینی و کشاورزی در تبرستان دانست که سابقة درازی را برایمان بازگو میکند.
این ساختارها درون مزارع، شالیزارها و حتی خانهها، بهصورت منفرد یا در ترکیب با فضاهای دیگر یافت میشوند؛ اما بیشتر در مزارع و شالیزارها وجود دارند. اگر به این خطّه گذر کنیم، نِفارها را جزئی جداییناپذیر از مزارع و کشتزارها خواهیم دید. نِفارها در مزارع با این اهداف ساخته شدند و کماکان نیز ساخته میشوند: «کشاورز بتواند ابزارها و مواد غذاییاش را حینِ کارِ طاقتفرسای کشاورزی در آن قرار دهد؛ در فضای درونش خستگی را با استراحت برطرف کند؛ برای حفاظت و پاسداشتِ دسترنجش در مقابله با حیواناتی که به مزارع و کشتزارها هجوم میآورند، گاهی شبها را تا صبح در آن سپری کند». این بناها در زمرة «معماریِ امرارمعاش» قرار دارند و میتوان آنها را محصولِ نیازهای ابتداییِ کاربرانش دانست.



سقّانِفار
از نقطهای در تاریخ تبرستان، نِفارها معنا و مفهومی ویژه گرفتند و تصویری فراتر از نیازهای ابتدایی و امرارمعاش را در خودشان نشان دادند. نقطة آغازینِ چنین روندی از نظر تاریخگذاری، بهشکل متقن و دقیق مشخص نیست. بهطورکلی باید آن را متأثر از ظهورِ دین اسلام و مکتب تشیّع در تبرستان دانست؛ بهویژه زمانی که مردمانش با داستان و کارزارِ کربلا آشنا شدند. پذیرش این مکتب، بهمرور منجر به برپاییِ بنایی شد که آن را سقّانِفار نامیدند. کالبد و ساختمایة آنها بهمانند نفارها است: بنایی دواشکوبه که طبقۀ بالاییاش حتماً بهصورت نیمهباز است و از چوب یا ترکیب چوب با خشت یا سنگ یا آجر ساخته میشوند. بیشترِ سقّانِفارها تزئین دارند: تزئیناتی با مفاهیم مذهبی؛ نمادهایی از خاندانِ پیامبر اسلام؛ نمادها و نشانههای بومی و محلی و اسطورهای، مانند سرو، کاج، مار، اژدها، شیروخورشید و… . بااینحال، سقّانِفارهای بدونِ تزئین نیز وجود دارند.






روند برپایی سقّانِفار و نحوۀ مواجهۀ کاربران با آن
روند برپایی سقّانِفار و نحوۀ مواجهۀ کاربرانش، بهزبان ساده و روان چنین بوده است: «در ابتدا ساختار و کالبدِ نِفار را از مزارع و کشتزارها، واردِ فضاهای مذهبیشان کردند، یعنی مسجد، تکیه، حسینیه و امامزاده. از نظرِ مکانیابی سعی کردند این ساختار را در بهترین فضای مساجد، تکایا، حسینیهها و امامزادهها قرار دهند. ابزارها و ادوات کشاورزی در آن جایی نداشتند؛ بلکه تزئینش کردند و آن را آراستند. برخلاف نِفار، آن را مقدّس دانستند. بر اجزای آن بوسه زدند و حرمتی معنوی برایش قائل شدند. جایگاهش را گرامی داشتند. در فضای درونش از بهکاربردنِ الفاظ و جملاتی پرهیز کردند که ساحت مقدّسش را خدشهدار میکرد. با نثارِ سلام و دستبهسینهشدن، به آن ادای احترام کردند. برای برآورده شدن حاجات و دعاها، دخیل بر آن گره زدند. روزهای محرّم و صفر در فضای درونش عزاداری کردند». چنین بنایی کماکان ساخته میشود و چنین روندی همچنان ادامه دارد.
سقّا؛ معنا و مفهومی معنوی بر پیکرۀ نِفار
چگونه نِفارها معنا و مفهومی ویژه گرفتند و از آنها، سقّانِفارها ظهور کردند؟ چرا همان ساختار و کالبدِ نفارها، رنگوبویی دیگر گرفتند؟ بدون درنظرگرفتن تزئینات احتمالیِ سقّانِفارها، اگر نِفار و سقّانِفار را کنار یکدیگر قرار دهیم و مقابلشان بایستیم، تشخیص اینکه کدامیک نِفار است و کدامیک سقّانِفار بسیار سخت و دشوار خواهد بود؛ به این علت که از حیث ساختار و کالبد بهمانند یکدیگرند و تفاوت چندانی ندارند. سقّانِفار از نظر ترکیبِ واژگانی، بهمانند همزادش، یعنی نِفار، کلمة «نِفار» را بههمراه دارد؛ اما نیرویی ذهنی، سقّانِفار را متمایز از نِفارِ شالیزارها میکند. علت تمایز این است: «دمیدنِ معنا و مفهومی بهنام سقّا بر کالبدِ نِفار». این تمایزی است که فاصلة جایگاهِ نِفار و سقّانِفار را بینِ اهالی تبرستان، از عرش تا فرش قرار میدهد؛ در حالی که ساختارشان مشابه است.
معنا و مفهوم نهفته در بطن ساختار نِفارمانندی که آن را سقّانِفار میخوانند، همگی نشئتگرفته از اعتقادات و باورهای معنوی و مذهبیِ مردمان تبرستان است. مظهر این اعتقادات و باورها را حوادث روز عاشورای سال 61 هجری قمری میدانیم؛ بهخصوص، آنچه بر «عباسبنعلی (ع)»، برادر امام سوم شیعیان رفته بود. بهطورکلی، شیعیان تبرستان سقّانِفار را نشان و نمادی از این نکات میدانند: «یادآوریِ وقایعِ روز عاشورا؛ ارجنهادن به جایگاه حضرت اباالفضلالعباس (ع) بهعنوان علمدار، آبآور و سقّای کربلا». واژۀ سقّا بهصورت مستقیم به سقّای کربلا معطوف است، یعنی حضرت عباس (ع).
پیشتر بیان کردم که آنها برای برآورده شدنِ حاجات و دعاهایشان، به سقّانِفار مراجعه میکنند و دخیل بر آن گره میزنند و این بنا را مکانی برای برآوردهشدنِ حاجاتشان میدانند، اما چرا؟ میدانیم که بین شیعیان، حضرت عباس (ع) به «باب الحوائج» شهره است، یعنی درگاهِ برآوردهشدن حاجات. پس با ایجادِ بنایی نمادین که معطوف است به روز عاشورا و حضرت عباس (ع)، سقّانِفار را مکانی برای توسّل به سقّای کربلا و برآوردهکنندۀ حاجات در نظر گرفتند، یعنی عباسبنعلی (ع). به بیانی دیگر، سقّانِفار درگاهی است برای توسّل و حاجتخواهی.
سقّانِفار را باید از نوعِ «معماریِ مذهبی» دانست که با روحوروانِ سازندگانش عجین شده است و جایگاهی معنوی، مفهومی و مطهّر دارد. من به سقّانِفار عنوانِ «سوگوارۀ معمارانۀ نمادین» مینهم. اگر نیک بنگریم، سقّانِفار بهمانندِ نِفار است؛ اما معنا و مفهوم در آن حضوری پررنگ دارد. گویی نِفار بهمانندِ جسمِ بیجانِ آدمی است؛ اما واژۀ سقّا، «روح و معنایِ جانبخشی» بود که به «کالبدِ بیجانِ نِفار» دمیده شد. واژۀ سقّا حیاتی جاودان به پیکرۀ بیجانِ نِفار عطا کرد و درنتیجه، ساختاری همانند نِفار، اما بهنام سقّانِفار پدید آمد.


[1]. Saqqā-Nǝfār
[2] . – Nǝpār Nǝfār
-
سجاد زلیکانیhttps://koubeh.com/author/sajad-zoleykani/
-
سجاد زلیکانیhttps://koubeh.com/author/sajad-zoleykani/14 اردیبهشت 1399