شهابالدین تصدیقی در نوشتۀ «دولت، مادر دانشگاه (؟)» دو گزارۀ مهم طرح کرده است. در این یادداشت سعی میکنم با تحلیل این دو گزاره نشان دهم که سرنوشتباوری[1] حاکم بر نگاه او، اتفاقاً خودش بخشی از بحران است نه راهحل.
۱- تصدیقی ادعا میکند که آیندۀ دانشگاه را «پیشبینی» کرده است: «اگر اوضاع به همین منوال ادامه یابد و دانشگاهیان نتوانند شرایط جدید را ببینند، محکوم به حذف یا بیاعتبار شدن هستند.» میتوان در این گزاره تشکیک کرد. با بررسی روند جاری تغییر دانشگاه هیچ نشانهای حاکی از این نیست که رخدادها در راستای پیشبینی او جلو میروند. به نظر میرسد او بهجای پیشبینی، صرفاً آرزوهایش را بیان کرده است.کافی است به دور و بر خود نگاهی بیندازد تا ببیند همین الآن پردیسهای «خودگردان» فعالاند و بخش چشمگیری از سهمیۀ بهترین دانشگاههای تهران در اختیار دورههای پولی است. تا اینجا پولیشدن دانشگاهها نه کسی را حذف کرده است و نه بیاعتبار. مگر همین الآن بخشی از دورۀ «مطالعات معماری ایران» پولی نیست؟ آیا پولیشدن این دوره به کاهش دانشجو یا تغییر رویکرد استادان انجامیده است؟ وقتی تحلیل بیش از حد انتزاعی میشود، احتمال چنین نتیجهگیریهای نادرست افزایش مییابد. آرزوی تصدیقی مبتنی بر فرض نادرستی است که در متن قبلیاش به آن اشاره کرده است؛ اینکه در گذشته صومعهها خودکفا بودند و اگر صومعههای مطالعات نتوانند خودکفا شوند دخلشان خواهد آمد. در حالیکه برخلاف ادعای او صومعههای قدیم نیز خودکفا نبودند؛ بلکه حاصل دسترنج رعایای فلان موقوفه در جیب علمای صومعه میرفت تا آنان با خیال راحت به نوشتن کتابهای قطور مشغول شوند. اما چرا؟ پاسخ این است که صومعه و علما و کتابهایش برای حاکم کارکردی داشت و به درد تثبیت وضع موجود میخورد. مسلماً نظم جدید هم به صومعههای خاص خود نیاز خواهد داشت تا آن را بدیهی جلوه دهند؛ همانطورکه تصدیقی، خواسته یا ناخواسته، مشغول چنین کاری است. بنابراین برخلاف ادعای او میتوان آیندهای را ــ در میان انواع آیندههای ممکن ــ تصور کرد که در آن دانشجو با پرداخت شهریهای هنگفت وارد رشتۀ مطالعات معماری ایران میشود تا استادان برایش قصههای شیرینی دربارۀ «ایران فرهنگی» تعریف کنند. این دو هیچ تناقضی با هم ندارند. از این گذشته، در نظام سرمایهداری شیوۀ رسیدن به سود اهمیتی ندارد. اگر شاهزادهای حاضر است هزینۀ تأسیس دورههای مطالعات هنر و معماری اسلامی را در یکی از بهترین مؤسسات آموزشی امریکا تقبل کند، امنای دانشگاه با آغوش باز از آن استقبال میکنند. بماند که چنین دورهای میتواند کارکردهای ایدئولوژیک خاص خود را نیز داشته باشد.
۲- تصدیقی ادعا میکند که برای این وضعیت راهحلی دارد:«تطبیق شرایط نهاد دانشگاه با منطق تولید اقتصادی.» اما این جمله نه «راهحل»، بلکه صرفاً بازگویی خوابی است که دولتهای نئولیبرالی برای «آموزش رایگان» دیدهاند. به نظر میرسد او وضع موجود و آینده را نه حاصل اعمال انسانها و مناسب واقعی آنان، بلکه همچون نیرویی مافوق ارادۀ بشر میبیند. به همین دلیل است که در پیشبینی (آرزوی) او چه اهالی دانشگاه بخواهند چه نخواهند، شرایط تغییر خواهد کرد و وظیفۀ دانشگاهیان صرفاً تطبیق با شرایط است. اگر آینده اینقدر پیشبینیپذیر و ناگزیر است، چه نیازی به قلمفرسایی و ابراز نگرانی بود؟ سرمایهداری دانشگاه را تغییر خواهد داد و براساس این الگوی انتخاب طبیعی هرکس که با آن نسازد منقرض خواهد شد. مگر تصدیقی همین را نمیخواهد؟ اتفاقاً اوست که بهجای ارائۀ آلترناتیو، برنامههای جاری را چونان نیروهای طبیعی (همچون برخورد شهابسنگ به زمین) و خارج از کنترل آدمی جلوه میدهد. این «سرنوشتباوری» و ناگزیردانستن رخدادهای آینده از قضا بابطبع کسانی است که میخواهند بدون هیچ مانع و رادعی برنامههایشان را اجرا کنند. شرایطی که تصدیقی از آن سخن میگوید نه طبیعی است و نه ازلیابدی. میتوان جلویش ایستاد و نگذاشت که آینده طبق خواست (پیشبینی) سرمایهداران ساخته شود. گام نخست این است که آینده را مقدرشده نپنداریم تا راه اندیشیدن به روشهای مقاومت دربرابر این تغییر همچنان باز بماند.
این متن را با نقلقولی از «برتولت برشت» به پایان میبرم که بیمناسبت نیست:
در پس کارهای هر روزه، آنچه را که ناموجه است کشف کنید.
در پس قاعدۀ مسلم، نامعقول را تمیز دهید.
به هر کمترین حرکتی، اگرچه بهظاهر ساده باشد، بدگمان باشید.
رسم منبع را به همان عنوان نپذیرید،
ضرورت آن را جویا شوید.
به التماس از شما میخواهیم، در برابر حوادث هر روزه نگویید: «طبیعی است.»
در عصری که آشفتگی فرمانروا و خون روان است،
در عصری که امر به آشوب میکنند،
در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود میگیرد،
در عصری که انسانیت ترک مردمی میگوید…
هرگز نگویید: «طبیعی است»،
تا هیچ چیز تغییرناپذیر شمرده نشود.
منبع:
برشت، برتولت. (۱۳۴۸). استثنا و قاعده. ترجمۀ م. ا. به آذین. تهران: انتشارات آگاه.
[1] fatalism
توضیح کوبه:
پیشتر شهابالدین تصدیقی متنی نوشته بود باعنوان «صومعۀ مطالعات معماری ایران» (http://koubeh.com/st4) ؛ علی جاودانی پاسخ این متن را با نوشتۀ «نظم سرمایهداری و رشتۀ مطالعات معماری ایران» داد (http://koubeh.com/aj2) ؛ واکنش تصدیقی به این متن، نوشتار «دولت، مادر دانشگاه (؟)» بود (http://koubeh.com/sh5). و اینک آنچه خواندید پاسخ سیدمجید میرنظامی بود به نوشتۀ تصدیقی (http://koubeh.com/smm7)
- 15 آبان 1396