هر زمان که گذرم به چهارراه ولیعصر میرسد، غصهام میگیرد. دوباره مجبورم هیاهوی زیبای خیابان انقلاب را رها کنم و از سر ناچاری، با پلههای برقیِ تنگ و باریک به زیرِ زمین بروم. چرا؟ چون قصد کردم از این سو به آن سوی خیابان گذر کنم. هربار با خود میاندیشم که جرمم چیست که اینگونه از فضای شهری محروم و محکوم به زندانهای زیرزمینیام؟ چه کسی و با چه اختیاری چنین تصمیم گرفته و این مشقت را بر من و هزاران شهروند دیگر تحمیل کرده است؟
زیرگذر چهارراه ولیعصر، اکنون بیش از یک دهه است که همانند زخمی کهنه در زیر پوست شهر ایجاد شده و التیام نمییابد و هرچند وقت یکبار، از گوشهای سر باز میکند.
چهارراه ولیعصر که قبل از انقلاب به چهارراه پهلوی شناخته میشد، سالها بود که کار میکرد. کار میکرد، نه به این معنا که هیچ مشکلی نداشت؛ مگر میشود یک چهارراه تجاریاداری مهم در مرکز یک کلانشهر، مشکلات مخصوص به خود را نداشته باشد؟ بله، مشکل ازدحام و ترافیک، به خصوص از دههی 80 به بعد، به بخشی از معضلات این فضای شهری بدل شده بود. ازدحام ماشینها، فروشگاههای گوناگون، حضور پرشمار عابران پیاده، ایستگاههای متعدد اتوبوس و مترو و توقفِ گاه و بیگاه تاکسیها، عملاً تردد در این بخش از شهر را با مشکلات جدی مواجه ساخته بود، اما همچنان کار میکرد و از همه مهمتر اینکه سرزندگی داشت. در سال 1390 بود که مجموعهی مدیریت شهری با محوریت شهرداری در صدد چارهاندیشی برای حل مشکل ازدحام جمعیت و ترافیک وسایل نقلیه موتوری این چهارراه برآمد. در همین راستا، طرحهای مختلفی در دستور کار قرار گرفت. یکی از این طرحها که از قضای روزگار طرحی عجیب و نامأنوس با ادبیات پژوهشی و تجربیات تخصصی جهانی بود، در یک فرایند غیرشفاف و غیردموکراتیک، به عنوان طرح منتخب برای حل مشکلات این چهارراه برگزیده و به سرعت به اجرا گذاشته شد و در عرض دو سال یعنی در سال 1392 به بهرهبرداری رسید. این راهحل شگفت چه بود؟ حذف مردم از سطح خیابان! بدین شکل که با احداث زیرگذری در محدودهی چهارراه ولیعصر، مردم را به زیر زمین هدایت کنیم. مزایای این راهحل و برتری آن بر دیگر طرحها چه بود؟ تصور این بود که با حذف مردم از سطح خیابان، بخش مهمی از بینظمی موجود در فضا حذف میشود و در نتیجه، کاهش بار ترافیکی و تسهیل عبورومرور سواره و پیاده محقق خواهد شد. جدا از اینکه این نگاه چه میزان از نگاههای انسانمحورانه در برنامهریزی شهرها فاصله داشته و به نوعی در نقطهی مقابل آن قرار دارد، این خیال خام که هرگاه مردم از سطح خیابان حذف شوند، ترافیک و ازدحام هم برطرف خواهد شد، محصول نگاههای کمیگرایی است که حتی حق کمیت را به درستی ادا نکرده و آن را در همین محدوده پیشِ چشم، مورد بررسی قرار میدهند. تجربههای جهانی نشان داده هرچه شما سطح خیابان و محل تردد اتوموبیلها را فراختر و در تسهیل تردد آنها گشادهدستی کنید، نه تنها کاهش بار ترافیکی نخواهید دید، بلکه به دلیل خلوتی مقطعی، در کوتاه مدت شاهد عبور و مرور وسایل نقلیه بیشتری نیز خواهید بود. تنها راهحل دائمی و پایدار برای حل مشکلات ترافیکی، افزایش ظرفیت ناوگان حمل و نقل عمومی در کنار تسهیل اجتماعی و اقتصادی این وسایل و از طرف دیگر، تغییر ذهنیت مردم و مسئولان نسبت به ترددهای داخل شهری با وسایل نقلیه شخصی است.
نصب نردههای سراسری و اجبار مردم به استفاده از زیرگذر، کاری عجیب، ولی آشنا در سپهر سیاسیاجتماعی ایران است. عموماً اینگونه اقدامات، بدون درنظرگرفتن خواست و رضایت مردم و محصول نگاههای بالا به پایین متخصصین و سیاستمدارانی است که خود را قیم مردم میدانند و معتقدند مردم درک و توانمندی کمی برای حل مشکلات خود دارند و برای بهروزی و سعادتمندیشان، باید به صورت آمرانه دست به کار شد. اقدامات اینچنینی، به دلیل تضییع آشکار بخشی از حقوق شهروندان، عملاً آنها به را سمت قانونشکنی و عدم رعایت مقررات سوق میدهد و به نوعی از سرپیچی از قانون قبحزدایی میکند. قانون برای نظم بخشیدن به امورات روزمرهای است که حمایت بخش قابل توجهی از مردم و به عبارتی اکثریت را به همراه دارد، و نه وضع دستوراتی که مورد رضایت مردم نبوده و آنها را به بینظمی بیشتر و قانونشکنی تشویق میکند. مشاهده رفتار مردم در ترددهای روزمره و تلاش آنان برای عبور از لابهلای نردهها و پریدن از روی موانعی که در دورتادور این چهارراه تا فاصله 100 متری از هر طرف نصب شده، شاهدی بر این مدعاست. از طرف دیگر، قسمتی از مشکل به عدم رعایت حقوق مسلم بخشی از شهروندان و محرومشدن از حق طبیعیشان بازمیگردد. آیا در زمان تهیه و اجرای این طرح، به این مسئله اندیشیدیم که کمتوانان جسمی که از صندلی چرخدار، واکر و یا عصا استفاده میکنند و یا حتی خانوادههایی که فرزندان خردسال داشته و با کالسکه تردد میکنند، چگونه میتوانند از این سوی خیابان به آن سو بروند؟ زمانی که دورتا دور چهارراه را تا فاصله بسیار زیاد نرده کشیدیم و آنها را از حق بدیهی و طبیعی خود محروم کردیم، تنها راه رسیدن به سوی دیگر خیابان در چندین ورودی و خروجی، استفاده از پله برقی است! در این شرایط یک کمتوان جسمی چگونه میتواند به آن سوی خیابان برسد؟ زمانیکه این بدیهیات در نظر گرفته نشده است، چگونه میتوان به مزایا و فواید این طرح اندیشید؟ با این اقدام نسجیده حتی اقدامات مفید و محتمل آتی را هم با اختلال مواجه کردیم. اگر روزی برسد که بخواهیم وسایل نقلیه موتوری را به زیر زمین هدایت و به اصطلاح برای سوارهها زیرگذر احداث کنیم، و دوباره خیابان را در خدمت مردم درآوریم، با وضعیت موجود، نه ناممکن، اما بسیار سخت و پرهزینه خواهد بود. اینکه در ابتدای شکلگیری ایده حذف مردم از سطح خیابان و پیادهروها، چرا ایده فرستادن خودروها به زیرِ زمین به فکر طراحان و مجریان خطور نکرده، خود، جای سؤال و تأمل فراوان دارد.
علاوه بر همهی این موارد، به غیر از عابرانی که هر روز از این زیرگذر استفاده میکنند و به مسیرها و دالانهای پرشمار آن عادت کردهاند، مابقی استفادهکنندگان، هرچند در طول روز چندبار هم از این زیرگذر استفاده کرده باشند، باز هم گیج و سردرگم به دنبال نشانهای -و نه تابلوهای پرشمار جهتهای جغرافیایی- برای بازگشت به سطح زمین میگردند؛ نشانهای که در زیرگذر ولیعصر یافت نمیشود. شهردار وقت تهران[1] در مراسم افتتاح این زیرگذر گفته بود: «این فضا باید برای مردم خاطره تولید کند و خاطرات خوش آنان از چهارراه ولی عصر را حفظ کند»، اما به این نکته توجه نداشت که این مکان قطعاً خاطره ایجاد میکند و به باید و نباید مسئولین توجهی ندارد، اما اینکه چه خاطرهای -تلخ یا شیرین، خوب یا زشت- باشد، دست ایشان نیست و حتماً هم ربطی به خاطرات مردم از چهارراه ولیعصر ندارد. هویت اصلی این چهارراه بر روی سطح زمین است و مردم با تکتک فضاها، ساختمانها و المانهای آن خاطره دارند. اما این زیرگذرِ بیهویت، مکانی است زیرِ زمین که میتوانست هرجای دیگر باشد و هویت مکانی آن تنها معطوف به همان بخش است.
از آنجایی که هنوز هم گاهی، زمزمههایی مبنی بر احداث زیرگذر برای عابران پیاده در دیگر معابر و تقاطعهای مهم و حذف مردم از سطح شهر به نفع سوارهها به گوش میرسد، لازم است تا به مسئولان شهری و کشوری یادآور شد که حضور مردم در سطح شهر، هر اندازه که پرشمار و همراه با ازدحام باشد، اتفاقاً نشانهای مثبت از وجود سرزندگی و حرکت پیوسته یک حیات شهری بانشاط است و باید تمام تلاشها و امکانات را در جهت تسهیل آن بسیج کرد، نه اینکه با حذف صورت مساله، به تشدید مشکلات و بحرانها دامن زد. درست است که در شرایط موجود سازوکارهای دموکراتیک به خوبی کار نکرده و نهادهای مدنی فعالیت چندان و کارایی لازم را در جهت شناسایی مطلوب مدنظر شهروندان ندارند، اما فهم بدیهیات تخصصی و بارها آزمون و تجربه شده، چندان دشوار نیست و بدون مراجعه به آرا و نظرات مردمی هم قابل درک است (هرچند که این اقدام تحت هیچ شرایطی توصیه نمیشود). بنابراین مطلوب است به منظور جبران بخشی از مشکلات ایجاد شده در طی سالهای اخیر، نردههای پیرامون چهارراه ولیعصر برداشته و زیرگذر به فضایی اختیاری برای تردد شهروندان بدل شود. همچنین لازم است برای سهولت دسترسی به ایستگاههای حمل و نقل عمومی، ورودیها و خروجیهای زیرگذر، برای گروههای کمتوان جسمی، مناسبسازی گردند تا بلکه اندکی التیامی بر این زخم کهنه باشد. همیشه نیاز نیست با اقدامات بزرگ و پرهزینه، توانمندیهایمان را به نمایش بگذاریم، گاهی کاری نکردن و دست به هیچ اقدامی نزدن، بهترین کار و مطلوبترین گزینه است.
[1] محمدباقر قالیباف