بافت قدیمی و ساختارهای ارزشمند محلهای شهرهای ایران که شالوده مدنی و تشکیلاتی خود را تا شروع تحولات شهری دوره جدید حفظ کرده بود با آغاز فعالیتهای جدید، متحول شده و تغییر شکل و نقش ظاهری و درونی شدیدی را متحمل شده است. آنچه در وهله اول موجب گسیختی بافتهای قدیمی شهرها شد، ورود اتومبیل و خیابانکشیهایی برای ایجاد شبکههای ارتباطی بهمنظور تسهیل در رفت و آمد درونشهری بود. در واقع نمیتوان الزامی بودن ورود اتومبیل به سیستم بافتهای قدیمی را نقض کرد، اما در اینجا فرصت ندادن به بافتهای قدیمی جهت انطباق با شرایط جدید خود، باعث پدید آمدن بسیاری از مشکلات و معضلات شهری شد. خیابانکشیهای سریع، ناهماهنگ و بدون مطالعه و همچنین ورود خودرو، ارتباط فضایی پیوسته این بافتها را که طی سالیان متمادی و براساس ارتباطات اجتماعی و اقتصادی شهروندان شکلگرفته بود، ازهمگسیخته و سبب شد تا محلهها نیز به دنبال آن خصوصیات و کارکردهای قدیمی خود را بهسادگی از دست بدهند (فلامکی ۱۳۷۱[۱]).
در ارومیه مسیرهای پیاده که بهصورت ارگانیک مابین محلههای قدیمی کشیده شده بود، جای خود را برای رفتوآمد اتومبیل، به خیابانهای عریض داد. این خیابانکشی بر الگوی سنتی و ارگانیک شهرسازی و معماری این شهر، اعمال شد و در پی آن محلههایی که بهصورت طبیعی شکلگرفته بود، دچار تغییر و ازهمگسیختگی شدند. نخستین اقدام در این زمینه در شهر ارومیه ساخت پادگان بود که به دلایل امنیتی و سیاسی صورت گرفت. دو باغ بزرگ به نامهای دلگشا و سیاوش در جنوب غربی شهر و چسبیده به بارو، در فاصله سالهای ۱۳۰۰-۱۳۰۴ شمسی، تبدیل به پادگان شد. همزمان با این اقدام، ضرورت ایجاد دسترسی مناسب به پادگان از خارج شهر برای تسهیل در حرکت نیروها و خودروهای نظامی، اقدامات مربوط به بازگشایی خیابانهای سوارهرو را مطرح کرد. تبدیل نام شهر ارومیه به دلیل اقدامات نظامی به دستور رضاخان در این دوره به رضائیه، همچنین نامگذاری دو خیابان شمال پادگان به نام فرماندهان نظامی وقت، سرتیپ زنگنه و سرتیپ شاه بختی، بیانگر اوضاع نظامی امنیتی غالب بر شهر است. بهاینترتیب در دهه نخست ۱۳۰۰ شمسی، خیابان پهلوی سابق (امام امروزی) از جلوی در ورودی پادگان، در امتداد بزرگترین طول محدوده بافت قدیم، به مرکز شهر کشیده میشود و در آنجا با اتصال به خیابانهای دیگر، میدان بزرگی را به وجود میآورد که بخشهای تولیدی بازار را از قسمت اصلیاش جدا مینماید.
انتقال ارگ حکومتی از میدان توپخانه قدیمی شهر در کنار مسجد جامع و بازار بهعنوان مقر حکومتی به میدان ایالت در بخش دیگری از شهر و ایجاد میدان حکومتی جدید در شهر، باعث کم شدن ارتباط حکومت با قطب اقتصادی شهر و گسترش محلههای جدید در اطراف میدان حکومتی جدید شد. قطع امتدادهای بازار به عنوان شریانهای حیاتی آن توسط معابر جدیدالاحداث خودبهخود باعث قطع ارتباط بین بازار با محلات پیرامون خود و از طریق آن با بخشهای مختلف شهر گردید که این خود ضربهای بر پیکره بازار بهحساب میآید؛ یعنی شکل فیزیکی، گستره فعالیتهای بازار در داخل محدوده بازار بسته و محدود شد و امکان رشد کالبدی به شکل طبیعی (گسترش راستهها و شکلگیری مجموعههای تجاری در امتداد آنها) از بازار گرفته شد. در این دوره ساختار ستون فقرات شهر از گذشته پیروی نمیکند و بهصورت شبکهای پراکنده در جداره عناصر اصلی حرکت (خیابانها) شکل میگیرد و شهر دارای یک محور قوی شمالی – جنوبی (پهلوی سابق) میشود که در راستای میدان ایالت و بازار است. لذا برخلاف بافت قدیم که الگویی ارگانیک دارد، بافت به وجود آمده الگویی شطرنجی به خود گرفته و بافت قدیم را با تقسیمبندی جدیدی مواجه کرده است. در این میان محلههای قدیمی شهر که از این گسترشها کمی فاصله داشتند (محله بازار باش و محله هزاران و…) فرسودگی کالبدی و اجتماعی شدیدی را پذیرا شدند. این محلههای اطراف بازار از یکسو به دلیل خیابانکشی صورت گرفته و از سوی دیگر نیازهای فضایی که بازار میطلبید و با ورود ماشین شدت گرفته بود، مانند نیاز به فضای پارکینگ و… تخلیه و تخریب میشدند.[۱]
شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب، نشر فضا به تبع تغییراتی که در بافتهای مسکونی و بازارها اتفاق افتاد، سایر عناصر و فضاهای موجود در این بافتها نیز از این تحولات متأثر شدند. این تأثیرها باعث شد تا از یک طرف فضاها و عناصری که با توجه به شرایط، امکانات و تسهیلات ارائه شده جدید برای شهروندان، کاربردی نداشتند، خودبهخود متروک شده و تنها از جنبه معماری مورد توجه قرار بگیرند. از سوی دیگر آن دسته از عناصر کالبدی و فضایی که می توانستند به نوعی خود را با شرایط جدید انطباق دهند، تغییر نقش داده و در مواردی تضعیف شدند.

احداث خیابان های جدید گذر بندی موجود شهر را بیمصرف جلوه داد و امکان استفاده از بدنههای دو سوی خیابانهای تازه احداث شده، معماری و شهرسازی را به سوی برونگرایی و خودنمایی کشاند و با از میان رفتن بارو، شهر خود را با امکان گسترش به همه سو رو به رو یافت و رشد درونزا به گسترش برونزا تبدیل شد. هنگامی که خیابانهای جدید، کالبد محلهها را شکافتند، مراکز آنها به حاشیه رانده شدند و خانه ها به خیابانها رو کردند. این تنها به دلیل پاسخگویی به نیاز استفاده از اتومبیل برای رفت و آمد نبود بلکه خیابان، حال مفهوم جدیدی از فضای شهری بود که در پی نوعی پیوستگی جدید است و با تقسیمات گذشته هم خوانی ندارد.
دوره بین سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ رشد شهر نشینی همانند دوره قبل نبود ولی یکی از مهمترین ابزارهای قانونی با عنوان “قانون توسعه و تعریض معابر مصوب سال ۱۳۱۲” دست دولت را جهت مداخلات گسترده در کشور باز گذاشته بود. در این دوره شهر به صورت پیوسته توسعه و رشد می کرد و رفته رفته کارکرد خیابانهای احداث شده به صورت تجاری – خدماتی تثبیت می شد و کارکرد شهر ارومیه از حالت سنتی کشاورزی تغییر مییافت. حذف سلسله مراتب در دسترسیها و به تبع آن از بین فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی محلات و به بیان دیگر برونگرا شدن معماری محلات، گسست در بافت کالبدی و اجتماعی محله را باعث شد. محلات جمعی از طریق حفظ کالبد اجتماعی و حفظ و ایجاد کالبد بصری مناسب محلی به پایداری جمعی میرسند که عدم تحقق این موضوع به عدم ثبات هویت محله میانجامد و با افزایش شکاف در کالبد اجتماعی محلی و حذف معماری اجتماعی محله به افول ساختار هویتی محلی و پس از آن در مقیاس شهری می انجامد.
پینوشت:
شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب، نشرفضا
-
محمد شیخیhttps://koubeh.com/author/sheikhi/
-
محمد شیخیhttps://koubeh.com/author/sheikhi/