عرصه‌ای آزاد برای اندیشیدن دربارهٔ معماری ایران

متن زیر، اقدامی نوین در تاریخ ایران را نشان می‌دهد که عباس میرزا نائب السلطنه فتحعلی شاه قاجار، به موازات اعزام محصلین -میرزا جعفر خان مهندس باشی برای تحصیل هندسه ریاضی و مهندسی نوین، میرزا صالح شیرازی برای آموختن زبان انگلیسی و مترجمی دولت، میرزا جعفر طبیب برای تحصیل شیمی و طب، میرزا رضا صوبه‌دار توپخانه برای تحصیل توپخانه و محمدعلی چماق‌ساز برای کلیدسازی- به اروپا، خواستار جذب مهاجرین اروپایی به خاک ایران می‌شود. عباس‌میرزا نایب‌السلطنه، میرزا صالح را که نماینده وی در لندن بوده ماموریت داده است که در (۱۸۲۳م/۱۲۳۸ه.ق) مطالبی را که ترجمهٔ آن به قرار زیر است، در روزنامه‌های فرنگ انتشار دهد. این مطلب به احتمال زیاد در روزنامه «اخبار لندن»(London News) چاپ شده است. «ترجمهٔ فقراتی که عالیجناب میرزا صالح حسب‌الامر در خصوص دعوت نمودن اهل فرنگ به محال ساوجبلاق در کاغذ اخبار نوشته، کارگزار دولت ایران میرزا محمد صالح خدمت خود را تمام نموده مشغول تدارکات اسباب مراجعت خود است. فقرهٔ آخری که از مشارالیه موافق حکم نواب مستطاب ولیعهد دولت ایران در کاغذ اخبار ظاهر شده، بدین تفصیل است : “چون در این اوان خانه کوچه‌های بسیاری از قرال‌های (KOROL: پادشاه) فرنگ به خواهش خودشان متفرق به سایر ممالک شده‌اند، از قبیل آمریکا و نیوهالند و گرجستان و داغستان (لهذا معظم له به توسط کارگزار مسطور که در شهر لندن است) به مجموع اهل انگلستان و سایر قرال‌های فرنگ اظهار و اقرار می‌نماید که هرکس به خواهش خود از اهل فرنگ اراده نماید در آذربایجان که تبریز پایتخت آن‌جاست ساکن شود و یا در ساوجبلاغ از توابع کردستان زمین و مکان آن برای سکنی و زراعت ایشان کفایت نماید، مرحمت خواهیم نمود و مکان مزبور بسیار پرمحصول و غله‌خیز است و اقسام میوه و حبوب در آنجا به هوای آفتاب به عمل می‌آید. علاوه‌براین که زمین و مکان به آنها مرحمت می‌شود، از راه توجیه و مالیات و تحمیلات دیوانی از ایشان مطالبه نخواهد شد. جان و مال ایشان در حفظ و حمایت نواب ولیعهد ایران خواهد گشت و همچنین سایر رعایای اهل ایران و آذربایجان با حرمت و عزت با ایشان رفتار خواهند کرد و اگرچه عادت اهل ایران بر این نیست که هر کس به هر وضع که خدا را شناخته است عبادت می‌نمایند با همه این باز شرط خواهد شد که هر کدام ایشان به هر وضع که خواهش نمایند، خدا را عبادت کنند و کلیسا و معبد برای خودشان بنا گذارند و هیچ‌کس از اهل ایران دخل و تصرّف در دین و مذهب و نوع عبادت ایشان نکند. مجموع سیاحان که در ایران سیاحت نموده‌اند قائل به این هستند که ایران اعدل بقاع امکنه است و کسانی که در هند ناخوش می‌شوند برای تغییر آب‌وهوا و صحت به ایران و آذربایجان پناه می‌آورند و همچنین نواب ولیعهد ایران در ضمن این مطالب اظهار می‌فرمایند که به قدر مقدور سعی در راحتی و آرام و ترقی شهر و همچنان غربا که در خاک آذربایجان ساکن می‌شوند خواهد شد و یقین دارد که اهل ایران به سبب شدت و کثرت معاشرت با اهل فرنگستان در علوم و صنایع که در این اوقات فی‌الجمله متروک شده‌اند ترقی زیاد خواهند کرد.”» در ادامه میرزاصالح این نکته را خاطر نشان می‌کند که اخلاق نیکو و اوصاف پسندیده شاهزاده عباس میرزا در سیاحت‌نامه‌ها و مطالبی که در روزنامه‌های انگلیس و سایر ممالک غرب چاپ شده موجود است و به خاطر این‌که شاید برخی نتوانسته‌اند از قبل به این منابع دسترسی داشته باشند، خود به توصیف ویژگی‌های او می‌پردازد و نکات جالب توجهی را ذکر می‌کند. « [عباس‌میرزا] صاحب طبع بلند و ذهن سلیم و دراکهٔ مستقیم است…. از جان و دل دوست و خواهان تقوی و پرهیزگاری و مروج دین است و در اعتقادات خود وسواس و تعصب ندارد و کمال گشاده‌دلی و شرح صدری در این ماده دارد. با همهٔ آن اختیار و اقتدار که در گذراندن کارها دائم با عدالت و انصاف بلکه با کرم رفتار می‌نماید، از ته قلب طالب و شایق است که رعیت خود را در علوم و صنایع و حسن سلوک به قدر قوه و مداحل خود تربیت نماید. حقیقتاً با صداقت و انصاف می‌توان گفت که نواب معظم‌الیه الی غیرالنهایه جمیع صفات حسنه را که برای پادشاهی لازم است دارد.» روزنامه‌های انگلیسی در پاسخ به این نامه، دو نامه به عباس‌میرزا نوشتند. یکی از نامه‌ها که از جیمز آجیلای نوشته است به صورت مختصر به این موارد اشاره دارد: «اخلاق پسندیده و عدالت بی‌عدیل و همت بی‌نظیر و آوازهٔ ذهن روشن و قلب سلیم شما که در کل قرال اقلیم اروپا به مرتبهٔ اعلی رسانیده‌اند مرا واداشت که نه تنها خود را پیشکش خدمت وکالت و کارگزاری جناب شما نموده، کسان خواهشمند را از اخلاق حسنه و کیفیت مملکت خبردار نمایم، بلکه همچنین اگر ضرور و مناسب باشد از رعایا و اهل کسبه این ولایت روانه ایران نموده که در آنجا تحت حمایت شما به صنعت و کسب مشغول شوند.
همچنین وی مناطق ساحلی ایران به خصوص سواحل خلیج فارس را مناسب سکنی گزیدن مهاجران انگلیسی می‌داند، چرا که با کشتی مهاجرت خواهند نمود و می‌توانند از این راه به راحتی با انگلستان تجارت داشته باشند. همچنین وی پیشنهاد می‌دهد که همان کشتی اگر به جای اجاره گرفتن، خریده شود می‌تواند با اسلحه تجهیز شده و افسرهای ایرانی انگلیسی در آن ساکن شوند و از این پس متاع ایرانی را به انگلیس و متاع انگلیسی را به ایران حمل نمایند و اسباب تجارت و روابط دایمی دو کشور و راحتی مهاجرین ساکن در آنجا شود. نامهٔ دومی که به ولیعهد ایران نوشته شد، نامهٔ کلونول دوبر نژار بود: «ترجمهٔ عریضهٔ دوم که دوبر نژار در باب بنای آبادی تازه در ممالک ایران که به خدمت بندگان نواب نایب‌السلطنه نوشته به این قرار است: اولاً باید که ساکنین آنجا از اهل قرال‌های فرنگ بلکه بیشتر آنها از اهل انگلیس و آلمان باشند زیرا که قسم آبادی بسیار و انفع و معظم خواهد شد، به علت اینکه در زراعت و تجارت و صنایع باعث ترقی عظیم و آداب و علم نظام دو دولت بزرگوار و صاحب اقتدار و رزم پیشه در ممالک محروسهٔ ایران و برقرار و مستدام خواهد شد». وی اشاره می‌کند که با این اقدام دولت و ملت ایران ترقی می‌کنند چراکه «سرچشمهٔ علوم و صنایع که بالفعل در ایران پوشیده است ظاهر شده و اختراعات جدید فرنگستان در ایران منتشر خواهد شد.» علاوه بر این جمعیت ایران در هم‌چشمی با آن‌ها شروع به کسب مهارت و پیشرفت خواهند کرد. دوبر نژار که کولونل بود مدعی می‌شود در صورت تمایل شاهزاده و در صورت قبول شرایط هفت‌گانهٔ وی، می‌تواند آبادی جدید را از شروع تا پایان به انجام برساند. برخی از شروط وی به این شرح است: اختصاص دو قطعه زمین یکی در استان گیلان و در کناره رود قزل اوزن در نزدیکی پل رودبار و قطعهٔ دوم در سر حد ولایت آذربایجان و گیلان و در غرب و جنوب قزل اوزن، به آبادی جدید و قولنامه‌ای که شاهزاده در آن قید کند که این زمین‌ها و قصبه و شهرهای آن متعلق به کولونل و وارثین اوست. درعوضِ ایجاد امنیت ساکنین و محافظت آبادی تازه از تاخت و تاز و آشوب و انقلابات مردم و معافیت از باج و خراج و سرانه، اهل ایران از علوم و هنرها و فنون فرنگستان بهره بگیرند. اهالی آبادی هفت نفر را صاحب اختیار خودشان تعیین نمایند. یک کرسی نشین و یک نایب او و پنج نفر کارگزار دیگر که یکی برای امور نظام و لشکر باشد. صدر نشین دوم به امور مدرسه‌های علوم متفرقه برسد. یکی زراعت، یکی مباشر امور صنایع و یکی داروغگی و دیگری مباشر امور مهندسی و معماری باشد. وی در آخرین شرط از شروط خود چنین خواسته‌ای دارد: «چون به جهت تعمیر عمارات و دکاکین و غیره سنگ و گچ و آجر و آهک و چوب جنگل بسیار لازم است، که اهل آبادی تازه در کار بنایی و نجاری و غیره معطل نمانند، اگر چنان‌چه در حدود زمین مزبور بهم رسید فبها و الّا سفارش در این باب به اهالی حوالی و حواشی لازم است. بنابراین ملاحظات محافظت چنین آبادی برای اهل ایران واجب و لازم خواهد بود.» مدرسه علوم و صنایع و متعلقاتش به قرار زیر است: منزل نائب رئیس، اتاق درس و کتابخانهٔ بزرگ و اتاقی برای جمع کردن اسباب حکمت طبیعی و معدنیات برای نمونه. جمع‌خانهٔ نمونهٔ صنایع و سایر چیزها که در فرنگ اختراع می‌شود. باسمه و صحاف‌خانه برای جلد نمودن کتب. تشریح‌خانه. جراح‌خانه. دستگاه چرم‌سازی. مکتب‌خانه برای اطفال فقرا. باغ برای تربیت گل و گیاه و حبوبات پر مصرف. جا برای تعلیم جوانان ایرانی و آبادی تازه. مدرسهٔ نظام و متعلقاتش: اتاق رئیس و مدرس. اتاق استدلال درس اهل نظام. مکتب نقاشی و تصویر. قراول خانه. دستگاه شمشیر و تپانچه سازی. کتابخانه نظام. اسلحه خانه. زمین برای مشق نظام. مکتب تعلیم علم نظام و جعاقروفی (جغرافی). زمین که جوانان مهندس در آنجا باید علم را با عمل مطابق نموده و نمونه قلعه و سنگر و وضع یورش را به مقیاس کوچک یاد بگیرند. از جمله بناهای مهم دیگر که در آبادی قرار است باشد، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: – (نشان‌گاه) یگانه علامت دولت ایران و انگلیس – باغ بزرگ برای جمهور که نشاط به اسم نایب السلطنه در آنجا باشد. – دکان و حجرات -بازار تبدیل و بازار برای هر قبیله – انبار تجار -گمرک‌خانه و کاروانسرا -خانه‌های تجار ، اصناف، اهل صنایع، خانه مباشرین اموال ایرانی و مباشرین اموال فرنگی -خانه‌های نصاری، هندها، کویکر و ارامنه. -قنادی و شکر صاف نمودن. – میوه و سبزیجات خانه. – کلیسای پراتصتنت (پروتستان)، کلیسای کثالک (کاتولیک) و کلیسای دیصنتر. معبد یونانی، معبد و خانه یهودیها، مسجد برای اهل اسلام. منزل مباشرین (زراعت، تجارت، صنایع و مهندسی و غیره) (نفیسی، سعید. تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، صص ۶۹۴، ۷۱۰).
در اکثر مباحثی که در جامعهٔ معماری ما اشاره‌ای به معماری مدرن در ایران دارد، بدون استثنا پای مشروطه و دورهٔ ناصرالدین شاه در میان است. ناصرالدین شاهِ پدرمرده‌ای که گویی نه ۵۰ سال، بلکه کل دوره قاجاری را او به سرکرده و ایران را به یغما داده است. ماحصل این مباحث «معماری کارت پستالی»، «معماری التقاطی» و یا نقاشی کمال‌الملک از تکیه دولت است که جای گنبدهایمان را در خطّ آسمان شهرها گرفته است. نباید انتظار داشت که با گفتن این رویهٔ داستان، بتوان پاسخی به سنت‌گرایانی داد که دنبال قطعات پازل‌های گم‌شدهٔ فرهنگ و معماری ایرانند تا این تابلو پازل ها را به در و دیوار این شهر نصب کنند. قرن نوزدهم میلادی، بی‌شک اولین برخورد ما با غربیان نبوده، چرا که ما هنوز سنگ‌نگارهٔ شاپور ساسانی را که در ادسا بر والرین رومی پیروز شد، به یادگار داریم و خوانده‌ایم که دربار حسن‌پادشاه نزهتگاه ونیزیان بود و صفویان فرشتهٔ نجات بیزانس در برابر عثمانی یاغی. این اقدام عباس‌میرزا در خصوص دعوت مهاجرین اروپایی در خاک ایران، یاد آور کوچاندن ارمنیان جلفا به اصفهان به دستور شاه‌عباس است، اما ثروت دربار صفوی کجا و دارایی دستگاه عباس میرزا کجا! نکتهٔ مهم در اینجا خودآگاهی است که برای اولین بار در یک حاکم ایرانی شکل گرفته است. میرزا سعیدخان انصاری در قانون ناصری به نقش حملهٔ روس‌ها در ایجاد این خودآگاهی اشاره داشته و می‌نویسد: «پیشینیان ما همین خواب راحت را بر خود پسندیدند و همه‌عمر سر از این خمار مستی برنداشتند و بسی برآمد که یکی از آنها عبرت از دیگری نگرفت تا این که خیول بیداران و جنود هشیاران بر آنها تاختن آورد.» این خودآگاهی است که عباس میرزا را وادار می‌کند به غیر از خنجر زینتی خود (که البته آن را نیز پس از مدتی کوتاه به فروش می‌رساند) تمامی جواهرات و دارایی خود را در راه پیشرفت نظامی و علمی مملکت به فروش برساند و از تهدید پیش آمده به دنبال باریکه‌های فرصت از سوی انگریز و جرمن و فرانسه بگردد. یکی از لازمه‌های مطالعات تاریخ معماری، برخورد ریشه‌ای با اتفاقات انقلابی این چنینی است که شهر و فرهنگ و معماری یک مملکت را دگرگون می‌سازد و این ریشه‌یابی به معنی تأیید تئوری (نکته نظر) موجود در رابطه با چگونگی مواجهه ما با معماری غرب، که از آن با نام معماری کارت پستالی نام برده و حاصل آن را معماری التقاطی ایرانی فرنگی می‌نامند، نیست. متنی که در بالا آمد و پاسخ کلونول انگلیسی به عباس میرزا در خصوص فضاهای مورد نیاز در آبادی جدید، بی‌شک سران حکومتی را با چندین فضای جدید شهری که لازمهٔ تشکیل آبادی‌های نو است، آشنا می‌کند. در اینجا یادآوری این نکته ضرورت دارد که اولین مشاوره‌هایی که عباس‌میرزا از فرانسوی‌ها می‌گیرد درخصوص ساخت قلعه‌های نظامی به شیوهٔ غربیان است. او از نمایندهٔ انگلیسی‌ها در دربار قاجار می‌خواهد تا پلان یک قلعه نظامی در تبریز بکشد. بسیاری از افسران نظامی انگلیسی قلعه‌های ساخته شده به دست عباس‌میرزا را مشابه قلعه‌های انگلیسی می‌دانسته‌اند و پس از آن بود که مشاوره‌خواهی از غربیان در دیگر ساختار شهری همچون کارخانه‌های باروت‌سازی و اسلحه‌سازی و باغ و خانه و حمام و… شروع شد.