تقریبا سه ماه پیش بود که جمعی از دانشجویان رشتۀ مطالعات معماری ایران دانشگاه تهران در دفتر معمارنت تصمیم گرفتیم فیلمی دربارۀ آثار و اندیشههایش بسازیم و جستوجو در نوشتهها و آثارش را آغاز کردیم. صارمی از معدود معمارانی بود که علاوه بر طراحی، نوشت و از اندیشهها و آثار و زندگانیش گفت. هرچه در آثار نوشتاریش جستوجو میکردیم، صداقت در گفتار، پرهیز از ادعاهای گزاف، شوخی و طبعِ روان در بیان و زبانش میدیدیم. نوشتنِ مداوم و صداقت در برخورد با خویشتن به او روحیهای انتقادی داده بود که این روحیه را بیش از آثار دیگران، در برابر آثار خود به کار میگرفت. از انتقاد به خود و گفتن ایراد آثارش ابایی نداشت. نمیترسید از اینکه بگوید نوآوریاش در طراحیِ سقفِ خانۀ شمال باعث شدهبود که بنا از لحاظِ کارکردی درست کارنکند و از اینکه مقالههای قدیمی خود را «آلوده به تعصب» بداند پرهیزی نداشت.
صارمی دلباختۀ معماری گذشته بود و کروکیهای زیادی از آثار این معماری کشیدهاست و حتی چندسال پیش، فیلم کوتاهی از مجموعه فیلمهایی که از بناهای قدیمی ایران گرفته بود، ساخته شد. با این حال، معتقد بود استفاده از معماریِ گذشته در معماریِ امروز قاعده و قانون ندارد و نمیخواست «هیچ الگویی از گذشته دست و پاگیرِ» او شود. او سازندۀ معماریِ مدرنِ امروز بود. از اینجهت شاید بتوان او را تماشاگر گذشتۀ زیبا و سازندۀ امروزِ مدرن دانست. انتخاب و آزادیِ انسانِ مدرن بالاترین دستاوردهای انسانِ جدید برای صارمی بود که حاضر نبود آنها را با زیباییهای جهان گذشته عوض کند. هرچند که خود واقف بود که این دستاوردها ذهن و جهان انسان امروز را آشفته کردهاست. صارمی در دهۀ پنجاه شمسی که در آمریکا در کلاسهای لویی کان شرکت میکرد و موسیقی پینکفلوید گوش میداد، تحت تأثیر گفتمانهای غالب آن روزگار جهان غرب، منتقد مدرنیته شد و این را در مقالۀ «ریشههای معماری جدید ایران» او میتوان دید، امّا در دهۀ هفتاد با بازنگری در اندیشههایش گفتههای گذشتهاش را رد کرد و آنها را متعصبانه دانست. این را شاید بتوان در آثارش هم دید. در خانۀ جلفا که آن را در سال ۶۴ طراحی کرده، تلاشی آشکار برای ایجاد فضایی شبیه فضای معماری گذشتۀ ایران دیده میشود، در حالیکه در آثار متأخرش این تلاش بسیار کمرنگتر شده و در لایههای پنهانتر دیده میشود.
صارمی تحت تاثیرِ کان همواره به دنبال ذات معماری میگشت و از چیزی به نام «معماریت» سخن میگفت. او در پایاننامۀ دکتریاش بهدنبال طبیعت و ذات مربع در معماری ایران گشت و به نتیجهای بسیار جالب رسید: «خلاقیت در معماری ایران در گوشهها اتفاق میافتد». او میگفت پس از دقّت بسیار در نقشههای آثار معماری ایران و بهخصوص مدارس و کاروانسراها، متوجه شده که اغلب این آثار در میانهها مشابهاند اما در گوشهها تفکرِ خلاق خود را آشکار کرده و هر بنا با دیگری متفاوت است. او از این تئوری برای تفسیر معماری امروز ایران نیز استفاده کرد و مقالهای نوشت با نام «ضابطۀ دو متر پیشآمدگی در معماری تهران» و در آنجا سعیکرد خلاقیت معماران معاصر در آپارتمانها را در نمای گوشههای ساختمانها، آن جا که به ساختمان کناری متصل میشوند، نشاندهد. از اینجا فرمالیسمِ نهفته در اندیشههای صارمی را میتوان آشکارا دید. اینکه عملکرد در میانههای بنا خود را بر ساختار دیکته میکند و جایی برای خلاقیت باقی نمیگذارد و خلاقیت را باید در گوشهها دید. این تفکر غیرعملکردگرا در آثار اولیۀ صارمی مانندِ «خانۀ افشار» با طراحی پوستۀ غیرعملکردی بر پوستۀ عملکردی بنا و در آثار متأخرش مانند طرح «سفارت ایران در آلبانی» نیز میتوان دید.
صارمی با آنکه بسیار نوشتهاست، دربارۀ آثار خود کم سخن گفته و «نمیداند که چگونه طراحی میکند.» او از توصیههای لویی کان دربارۀ استفاده از مداد نرم هنگام طراحی سخن میگفت و فضای ذهن معمار در هنگام طراحی را مبهم و غبارآلود توصیف میکرد. صارمی طراحی را یک اتفاق میدانست و به اینخاطر معتقد بود برای طراحی نمیتوان اصول و قواعد تعیین کرد و میگفت «هیچگاه یک بیت شعر مستقیماً نمی تواند بر طراحی یک بنا اثر بگذارد» و برای طراحی، «باید ذهن لبریز شود.» او معتقد بود فرمهای معماریِ گذشته را نمیتوان مستقیم در معماری امروز به کار گرفت. در کتاب «ارزشهای پایدار معماری ایران» به معماری دزفول پرداخت و «نظم شلخته»ای را در این معماری کشف کرد. آثار خودش نیز سرشار از این نظم شلخته بود.
زندگی صارمی سرشار از ماجرا و سفر به دور ایران و جهان و جستجو از ژاپن تا آمریکا و از هند تا بنگلادش بود. اما این گشتوگذارها باعث نشد او جای دیگری جز ایران را برای زندگی انتخابکند. زندگی صارمی در ۱۳۲۲ در زنجان آغاز شد و در ۱۳۹۵ در تهران پایان یافت. روحش شاد.
*عکس از سایت کانون معماران و شهرسازان جوان
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
- 18 اردیبهشت 1401
- 27 مرداد 1399
- 27 مرداد 1399