پس از جنگ جهانی دوم، معمار هلندی آلدو ون ایک نقش اساسی در توسعه و ایجاد زمینهای بازی درآمستردام داشت. بین سالهای 1947 و 1978، او در طراحی صدها زمین بازی در شهر آمستردام مشارکت داشت. اگرچه امروز تنها 17 زمین بازی او باقی مانده است. ون ایک از طریق طراحیهای خود نوعی تمرینهای معمارانهای را برنامه ریزی کرد که تاثیرات آن را تا حال حاضر میتوان ردیابی کرد.
این زمینهای بازی عمومی در پارکها، میدانها و مکانهای متروکه قرار داشتند که قرار بود محرک خلاقیت کودکان باشد. در دهههای گذشته، این زمینهای بازی توسط جامعه شناسان، نظریه پردازان هنر و معماری و روانشناسان مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
اشکال انتزاعی به کار گرفته شده در طراحیهای در واقع خلاقیت کودک را تحریک میکند. در حالی که یک سرسره یا یک تاب تقریباً به کودک دیکته میکند که قرار است چه کاری انجام دهد، تجهیزات بازی ون ایک از کودک دعوت میکند تا به طور فعال امکانات متعدد اشیاء را کشف کند. ون ایک معتقد بود که ما باید درک کنیم هنر و زندگی حوزههای جداگانهای نیستند. این ایده که هنر موضوعی مجزا از زندگی واقعی است باید کنار گذاشته شود. کلمه «هنر» به تنهایی بی معناست. باید خواهان آن باشیم که محیطمان بر اساس معیارهای خلاقانه ساخته شوند.
در سال 1946، یک سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در هلند، آلدو ون ایک به عنوان طراح معماری در بخش برنامهریزی شهری بخش کارهای عمومی آمستردام منصوب شد. یکی از اولین کارهای او در این بخش طراحی یک زمین بازی عمومی در آمستردام بود
آلدو ون آیک علیه برنامه سیام که در سال 1928 تأسیس شد و در دهههای 1930 و 1940 شکوفا شد، شورش کرد. در منشور آتن، لوکوربوزیه بازسازی عظیمی از شهرها را انتخاب کرد که در آن عملکردهای کار، زندگی و اوقات فراغت از نظر فضایی تفکیک شده بودند و زندگی خیابانی به جریان ترافیک تقلیل یافت. اگرچه آلدو ون آیک در جلسات متعددی شرکت کرد، اما به شدت از اقدامات CIAM انتقاد کرد و سعی کرد آن را با معماری انسانی جایگزین کند.
ون آیک بسیار از کتاب مهم بوبر 1923 من و تو الهام گرفته بود، او نسخه خطی کتاب مارتین بوبر را در دوران دانشجویی در زوریخ مطالعه کرده بود. در میان وفور ایدهها در آن زمان، ون ایک این ادعای بوبر را پذیرفت که «گفتوگو» موضوع زیربنایی برای زندگی محسوب میشود.
معماری انسانی آلدو ون ایک با هدف ایجاد مکانهایی بود که گفتوگو را تقویت میکرد و زندگی اجتماعی را تحریک میکرد که کودکان در آن شرکت میکردند. اگرچه اهمیت اوقات فراغت و بازی کودکان توسط اعضای سیام به رسمیت شناخته شده بود، اما آنها قصد داشتند این موضوع را به روشی کاملا متفاوت درک کنند. برای مثال، لوکوربوزیه با «آرمانی سازی»، اوقات فراغت را در «محیطهایی ایدهآلشده» تصور میکرد، که اغلب در فاصلهای جدی از خانههای کودکان بود. از سوی دیگر، ون ایک، با پذیرفتن محدودیتها، به مشاهده دقیق مکانهای باقی مانده پرداخت در واقع، او از دستور تئو ون دوزبورگ پیروی کرد که تمام بخشهای شهر از اهمیت یکسانی برخوردار هستند و باید مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین، برخلاف برنامه سیام که بازسازی گسترده و سرتاسری شهر را در سر داشت، ون ایک استراتژی «پر کردن» را اتخاذ کرد و از نقاط موجود و نادیده گرفته شده در شهر برای ایجاد مکانهایی برای اجتماع و بازی کودکان استفاده کرد. در طول جنگ دوم، بسیاری از خانهها ویران شدند و در نتیجه مکانهای متروکهی زیادی وجود داشت که میتوانستد هدفِ این رویکرد باشند. ون ایک با تشویق شهروندان آمستردام و درخواست صریح و شفاف عمومی برای ایجاد زمینهای بازی توانست بیش از 700 زمین بازی را طرح و اجرا کند، مولفهها و معیارهای تفسیری وجود دارد که به شرح زیر است:
ادغام در شهر
یکی از ویژگیهای زمینهای بازی ون ایک این است که اگرچه در یک شهر واقع شدهاند، اما هرگز حصارکشی نشدهاند.. در دهه 1950 و 1960 این موضوع بسیار استثنایی بود. در آن زمان زمینهای بازی عموماً مکانهایی منزوی و جدا از بافت روزمره و عرصه عمومی شهر بودند، اطراف آنها با حصار و دروازهای محصور میشد و بچهها برای ورود به آن باید مبلغ کمی پرداخت میکردند یا دارای عضویت باشند، اغلب نگهبانی تعیین میشد که مسئولیت نظارت بر بچهها را بر عهده داشت. و این در حالی بود که ون ایک تلاش داشت که مرز زمین بازی و شهر را هر چه نامرئی تر کند و ایدهی «ادغام» را به شکل کالبدی اجرا کند. زمین بازی او در آمستردام،تصویر خوبی از این موضوع را ارائه میدهد، هیچ مرز مشخصی وجود ندارد تا زمین بازی را از بقیه شهر جدا کند.
Aldo van Eyck’s playground at the Buskenblaserstraat in Amsterdam. t(Courtesy of the Amsterdam City Archive; reprinted with permission).
ون آیک تصور میکرد که چنین ویژگیهای کالبدی- فضایی باعث میشود بچهها با یکدیگر تعامل بیشتری داشته باشند و به نوعی «درگیر» ارتباط شوند، معمولا کودکان تمایل دارند به یکدیگر کمک کنند تا بغلتند و تکان بخورند.
این بصیرتی بود که در ساخت پارک Buskenblaserstraat به کار گرفته شده است. در گوشه پارک فضای خالی وجود داشت که ماشینها از کنار آن میگذشتند. در حالی که گودال شنی در اینجا به خوبی مشخص شده است با فاصله منطقی از لبهی سواره جانمایی شده است. اشیاء و وسایلی که کودکان از آنها بالا میروند چندان محافظت شده نیستند. مراقبت از حضور خودرو به یک فعالیت گروهی و همکاری تیمی تبدیل میشود به این دلیل که در Buskenblaserstraat فضای کافی برای پرتاب و توپ بازی در اطراف وجود دارد، بچهها مجبور شدهاند قوانینی برای بازی ارائه دهند که بدون برخورد با عرصه سواره اتفاق میافتد. معمار، با استفاده از سادهترین و واضحترین عناصر و المانها پارکی را طراحی کرده است که کاربران کم سن و سال، خودانگیخته و خود جوش مهارت پیشبینی خطر و مدیریت آن تجهیز میشوند. معمار به هیچ وجه به دنبال محافظت از کودکان از طریق انزوا و محصوریت در فضایی دیوارکشی شده نبوده است.
بی حصار بودن زمینهای بازی باعث میشد که، آنها جزء جدایی ناپذیر شهر باشند. جزئی از کل، علاوه بر این، با قرار گرفتن نیمکتها در میدان، مکانی ایجاد میشد تا والدین بتوانند به فرزندان خود نظارت نامحسوس داشته باشند و محرکی برای اجتماع و کنار هم گرفتنشان باشد.
ون ایک همچنین ادغام زمینهای بازی را با دو وسیله دیگر در شهر ایجاد کرد. نخست عناصر بازی را با استفاده از فلز و بتن خلق کرد، برخلاف پلاستیکهای رنگارنگ امروزه، این مواد به طور طبیعی با مصالح ساختمانی شهر مطابقت دارند و دوم، ایجاد یک «شخصیت شهری» ازطریق طراحی عناصر بازی و اشکال ابتدایی ویژگی اصلی از عناصر بازی ون ایک این است که اغلب هندسی هستند با نگاهی به پیکربندی زمینهای بازی، ما بلافاصله به وضوح با غلبه اشکال هندسی مواجه میشویم دایرهها، مربعها و مثلثها.
Aldo van Eyck’s playground at the Laagte Kadijk in Amsterdam. (Courtesy of the Amsterdam City Archive; reprinted with permission).
Aldo van Eyck’s playground at the Van Boetzelaerstraat in Amsterdam. (Courtesy of the Amsterdam City Archive; reprinted with permission).
ون آیک با کنستانتین برانکوزی در ارتباط بود و از او الهام گرفت. او کتاب «کودک، شهر و هنرمند» خود را به مجسمهساز رومانیایی تقدیم کرد و نقل قولی از او آورده است: «سادگی در هنر هدف نیست، اما انسان با وجود خود به سادگی میرسد. با نزدیک شدن به حس واقعی اشیا».
برانکوزی در جستجوی جوهر چیزها، عموماً به اشکال هندسی انتزاعی و قدرتمندی دست یافت. مجسمه معروف او بوسه مثالی برای همین ویژگی است. برانکوزی قصد داشت تا جوهر شیء را با «حذف استادانه ویژگیهای توصیفی» به تصویر بکشد، حتی در اولین نسخههای بوسه که کمتر از نسخههای بعدی انتزاعی هستند، بینی، گوش، آرنج، چانه و گلو وجود ندارد. و این حذف تأثیر منحصر بفرد خود را دارد به گونهای که یکباره حجم مجسمه در چشمان مخاطب ظاهر میشوند و درخشندگی ذهنی خاصی را بر جای میگذارند.
مجسمههای برانکوزی مشخصا تاثیر بسزایی بر الدو ون ایک داشتهاند تا جایی که برای فهم ویژگیهای زمینهای بازی و المانهایش از همین منظر میتوان وارد شد. ون ایک با هدف تقویت رفتار اجتماعی و ارتباطات، فضاهای کوچک مقیاس و مکانهای ملاقات زیادی را در طرحهای خود ایجاد کرد که به کودکان امکان بازی کردن یا ملاقات با مراقبان را میداد. اشکال انتزاعی و سادهای که ون ایک استفاده میکرد، ویژگی دگری ایجاد میکرد که میتوان آن را به «عملکرد باز» شناخت.
این اشیاء ساده در زمینهای بازی شگفتانگیز به نظر میرسیدند، قابهای مستطیلی و گرد برای بالا رفتن (ایگلو)، گودال ماسهای، بلوکهای بتنی مدور و استوانهای برای پریدن از یکی به دیگری، این اشیایی که به خودی خود چیزی نیستند، اما در وقتی عملکردی باز پیدا میکنند ، محرکی برای تخیل کودک هستند. کودک بیحرکت روی سرسره یا تاب مینشیند و اشیاء وسیلههای متحرک هستند اما در المانهای زمین بازی طراحی شده توسط ون ایک این جسم است که حرکت را ایجاد میکند. اشیاء ون ایک حرکت نمیکنند، اما به کودک اجازه میدهند با تمام حرکات آکروباتیسم و نرمی که میتواند داشته باشد جهان خود را در ارتباط با شیء کشف کند.
مثال دیگر گنبد «بالا رفتن» است. این عنصری که ون ایک در سال 1957 طراحی کرد در دهههای بعد بسیار محبوب بود و اکنون در باغ موزه آمستردام قرار داده شده است. بچهها از این گنبد بالا میروند، بالای آن مینشینند، از آن میپرند و به آن همچون خانهای کوچک برای سکونت و دور هم جمع شدن استفاده میکنند.
عناصر بازی مرسوم معمولاً به یک روش استفاده میشوند، در حالی که عناصر ون ایک اغلب به روشهای متعددی استفاده میشوند و امکانات متکثری را در اختیار کودکان قرار میدهد. در واقع این المانها و اشیاء معنای منفرد و قطعی ندارند. کودکی که وارد یک زمین بازی میشود، کودکان دیگر را با استفاده از تجهیزات درک میکند یا توسط والدیناش با آنها آشنا میشود. به خصوص در مورد کودکان خردسال، والدین فرزند خود را به عنوان مثال به سرسره راهنمایی میکنند، در حالی که از نردبان بالا میرود از آن حمایت میکنند و او را تشویق میکنند که به پایین سر بخورد. با این کار والدین عملکرد عنصر بازی را به کودک نشان میدهند و اگر کودک از همان سرسره به گونهای دیگر استفاده کند توسط والدیناش تصصیح میشود، این در حالی است که آنطور که گفته شد در المانهای زمینهای بازی ون ایک معنای قطعی وجود ندارد و به امکانات و ظرفیتهای مختلف گشوده است.
ون آیک عمدتا وسایل بازی را ایجاد کرد که چنین «معنای واحد و قطعی» ندارند. او عناصر بازی انتزاعی خود را به عنوان «ابزاری برای تخیل» در نظر گرفت.
یکی از مهمترین جنبههای عناصر بازی طراحی شده توسط ون ایک این است که آنها عملکرد مشخصی ندارند: بسته به بازی شما میتوان از آنها به روشهای مختلفی استفاده کرد و با فرمهای ساده و انتزاعی خود کودکان را تحریک میکند. از تخیل خود استفاده کنند[…] هدف طرحهای آلدو ون ایک نشان دادن چیستی و نحوه استفاده از آنها نیست، بلکه پیشنهاد میکند که چه چیزی میتواند باشد.
تجهیزات معمولی زمین بازی، که در رویههای اجتماعی تعبیه شدهاند، تقریباً «دیکته» میکنند که کودکان باید چه کار کنند، تجهیزات انتزاعی و حداقلی ون آیک به نظر میرسد که خلاقیت کودکان را تحریک میکند – کودکان را تشویق میکند تا تمام امکاناتی را که برایشان فراهم میکند کشف کنند.
زمینهای بازی نه تنها پس از جنگ جهانی دوم به کودکان امکان بازی در شهر آمستردام را میدادند و زندگی اجتماعی را تحریک میکردند، بلکه از نظر معماری نیز اهمیت زیادی داشتند و واجد ارزشهای زیباییشناسانهای هستند. علاوه بر این، تجهیزات بازی انتزاعی که ون ایک طراحی کرده بود، بسیار مورد توجه رشتههای مختلف دانشگاهی قرار گرفته است و از دید رشتههای مختلف از جمله روانشناسی و جامعهشناسی مورد پژوهشهای گسترده قرار گرفته است.
معمار و پژوهشگر