فیلمهای آرمانشهری، علمی-تخلیلی و هر اثری سینمایی که مربوط به آینده و ناکجا باشد، محمل مناسبی برای ایدهپردازی مشاوران معماری آن پروژه سینمایی خواهد بود، تا بتوانند تصویری ملموستر از فضای داستان را ارائه دهند. فیلم سینمایی اهداکننده (The Giver) از آن دست فیلمهای پادآرمانشهری است که معماری در ساخت فضاهای آن نقش قابل توجهی دارد.
در همان دقایق آغازین فیلم دورنمایی از این شهر آرمانی نشان داده میشود. صخرهای در میان ابرها که بیرون از آن، منطقه ممنوعه و جهانی غیرایدهآل است. شهر بر پایه شبکههایی منظم و متقارن طراحی شده است، تصویری از یک باغشهر آرمانی. شبکهها در عین متقارن و حتی مرکزگرا بودن از پیچیدگی نسبی نیز برخوردارند و تا حد ممکن از کسلکنندگی شبکههای خطی به دوراند. هیچ ساختمان بلندمرتبهای در آن دیده نمیشود و تنها ساختمانهای آیکونیک آن ساختمانهای حکومتی و عمومیاند.
ساختمانهای مسکونی شهر همگی یکسان و یکاندازهاند و برابری مطلق را نمایندگی میکنند. تنها تفاوت آنها در نحوهٔ قرارگیری آنها در سایت است. معماری آنها نیز کاملا ساده و کیوبیک است. ساختمانهایی که از ترکیب چند مکعب ساخته شده و بین گشودگی و بسته بودن آن تعادل برقرار است. در ظاهر هیچ ویژگی آرمانیای ندارند و یادآور آرمانهای کمونیستیِ یکسانی و بیتکلفی هستند. حتی راهی به بام نیز ندارند. تنها ساخته شدهاند که ساعاتی از روز در آن استراحت شده و خانواده لحظاتی دور هم باشند.
فضای داخل آنها حتی از فرم بیرونی نیز کمتر توانایی نشان دادن صفت آرمانی را دارد. اگر فرم بیرونی را بتوان به صورت تمثیلی نماینده یک معماری مسکونی جامعهٔ ایدهآل فرض کرد. فضای داخل هیچ صفت خاصی ندارد. گویی طراحان آن پذیرفتهاند فضای داخلی معمولیترین خانههای امروزی آنقدر ایدهآل هست که بتواند فضای داخلی یک خانه در جامعهای آرمانی نیز باشد. شاید توقع ما از معماری بیش از اندازهٔ توان آن است و جامعه ایدهآل بیش از معماری عالی به قوانین و شهروندان عالی نیاز داشته باشد.
همانطور که در دورنمای شهر قابل مشاهده بود شهر بدون کوچکترین پستی و بلندی است. کوهها و درهها شرایط را نامساعد میکنند. اما حیف است شهری چنین منظم و چنین طراحی شده، بامی نداشته باشد و نتوان آن را از بالا مشاهده نمود. اینجا است که طراحان شهر دستآویز معماری شدهاند و نظرگاهی برای شهر ساختند که از آن بتوان شهر و مرزهای آن را نگاه کرد و تمایل به زیستن در ارتفاع را پاسخ گفت. طراحی آن نیز چندان دور از ذهن نیست؛ شاید بسیاری از شهرهای جهان چنین نظرگاهی داشته باشند.
در شهری که همه چیز مدرن است و تمامی بناهای مدرن آن هم از نوع خردگرای آن ساخته شده اند، ساخت بنایی کلاسیک باید نشانهٔ مشخصی باشد. خانه تنها فردی که با جهان پیشین، جهان غیرآرمانی که ویران شد، ارتباط دارد و مسئول حفظ و انتقال حافظه و خاطره و تاریخ جهان است، بنایی است کلاسیک. کلاسیک نمایندهٔ جهان قدیم است جهانی که غیرآرمانی بود. طنز تلخ فیلم در این ساختمان به تصویر کشیده شده است. کلاسیک که همواره نماد جهان ایدهآل بود، اینجا در لبهٔ پرتگاه و حد نهایی آرمانشهر تنها چیزی است که به جهان ویران پیشین اشاره میکند. طراحی داخلی آن نیز از همان منطق کلاسیک پیروی میکند؛ سنگفرش با طرحی مرکزگرا، مبلمان کلاسیک و پوشش قسمت عمدهای از دیوار با کتابخانهای چوبی.
اما به جز خانهٔ دریافتکنندهٔ خاطراتْ ساختمان مقر فرماندهی پیشکسوت ارشد که به نوعی رهبر این جامعه است نیز ورودی کاملا کلاسیکی دارد و معماری میدان و ساختمانهای اطراف آن نیز گرچه کلاسیک نیستند اما کاملا متفارناند. محل استقرار پیشکسوت ارشد نیز کاملا کلاسیک و همچون دادگاههای نئوکلاسیک آمریکا است. اما چرا جهانی چنین آرمانی باید در مرکز خود بنایی کلاسیک داشته باشد؟ آیا این بدان معنا نیست که محوریت این جامعهٔ آرمانیْ نظم است و نظم در این سطح جز با قدرتی مرکزی و دیکتاتوری حاکم نخواهد شد؟ آیا کلاسیک بودنِ این ساختمانْ بنیانهای کلاسیک جامعه آرمانی را نشان نمیدهد؟ بنیانهایی که در یونان باستان نهاده شدهاند و یونان باستان مترادف معماری کلاسیک است.
اما آرمانشهر برای افراد باهوش و متفاوتْ جهانی تنگ و کسلکننده است. دریافتکنندهٔ خاطرات جهان غیرآرمانی از لبههای صخره فرار میکند و پا به جهان ممنوعهٔ خارج میگذارد. جهانی که همان جهان کنونی ما است. آخرین صحنهٔ فیلم، جایی که رسما نشانگر جهان کنونی ما است نیز توسط معماری نمایندگی شده. گرچه زمستان سخت و برفی نشانِ ورود به جهان خارج بود، اما انگار اگر دریافتکننده به خانهای نمیرسید رسما وارد جهان خارج نشده بود. اینجا معماری دیگر کلاسیک نیست؛ مدرن هم نیست. تنها یک کلبهٔ چوبی در دل جنگل است؛ آیکونیکترین تصویری که بسیاری از مردم جهان از خانه و معماری دارند. اینجا کلبه (بخوانید معماری بومی!، معماری به دور از سبکزدگی) نمایندهی جهان ما است با همهی زیباییها و زشتیهایش. احتمالا ساخته شده توسط فردی نامعمار، بنایی به ظاهر غیر ایدهآل، به دور از هیایوی شهر و پناهگاهی برای گریز از جهان قانونمندی که ریز تا درشت آن به نحوی دقیق طراحی شده باشد.