ویترینها نقابی برای کسبوکار خود هستند. آنها وظیفه دارند زیبا و جذاب باشند. بسیاری از آنها بیشتر از آنچه در پسشان در حال رخدادن است تماشاییاند و از بیان هویت کسبوکار خود فراتر رفته و ارزش افزوده به آن دادهاند. در مقابل ناویترینها را میتوان چیزی دانست که فاصلۀ کارکردیِ قابلتوجهی دارند با کسبوکاری که در آن واقع شدهاند. ناویترینها حدیث ویترینهایی هستند که کالبدشان باقی ولی تهی از محتوا است یا روح ویترینیشان را از دست دادهاند. پیدایش ناویترینها میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ از بیحوصلگی صاحب آن گرفته تا ویترینپذیرنبودن کسبوکار آنها. موقعیت مکانیِ کسبوکار نیز در این امر بسیار تأثیرگذار است. اگر فروشگاه، فروشگاهی باسابقه و بیرقیب در محدودۀ خود باشد، طبعاً از ضرورت ویترین برای آن کاسته میشود یا اگر در جایی متروک و ازرونقافتاده باشد ویترینداشتن برایش جذابیتی ندارد. پاساژهای متعددی در خیابان جمهوری وجود دارند که روزگاری پررونق بوده و امروزه مکانهایی خلوت و کمفروغاند. این پاساژها فضایی برای پدیدآمدن ناویترینها هستند.
ناویترینها دارای طیفی گسترده و انواع و اقسام دیگرگوناند. سادهترینِ ناویترینها را در تصویر بالا میتوان دید: ویترینهای موقت. گاهی کالاهای داخل ویترین (بهویژه در طلافروشیها) آنقدر ارزشمندند که درمعرضدیدبودنشان به هنگام بستهبودن مغازه تهدیدی است برای امنیت آنجا. در این مواقع با پدیدههای مختلفی روبهرو میشویم که در نمونۀ بالا پوشاندن طلاها با پارچۀ ترمه سادهترین راهکار بوده است؛ دیگر محصولات دیده نخواهند شد.
در این نمونۀ خاصِ کسبوکار که ظاهراً گالری فروش طلا و جواهر یا محصولات اینچنینی است، فروشنده از چیدن ویترین متناسب منصرف شده و به جای آن به چیدمانی از صدفهای تزئینی، ظرفی خوشنویسیشده در کنار تابلوی واِنیکاد و چند گلدان دیگر اکتفا کرده است. داخل گالری شلوغ بود و نحوۀ گفتوگوها نشان از پاتوقبودن آنجا داشت. اینگونه فروشگاهها یا آنقدر با سابقهاند که مشتریان خاص خود را دارند و نیازی به نمایش بیرونی ندارند یا محلی برای گذران وقت صاحبانشان هستند.
تنها نشانهای که ویترینِ (ناویترین؟) این محل کسب از فعالیت درون خود دارد، کاغذهای روی شیشهاش است که روی آنها نوشته شده «فتوکپی» و مثل مورد پیشین تزئینات بیارتباط (در این مورد کاملاً بیارتباط) دارد؛ تزئیناتی همچون تابلوی نقاشی اسب و قالی و گلدان و حجم انبوهی از فضای خالی. کسبوکارهایی از این جنس نیاز چندانی به ویترین ندارند و طبعاً هنگامی که در موقعیت فروشگاهی با ویترین ثابت قرار میگیرند، ویترینشان به مدلهای مختلفی ساماندهی میشود- بسته به سلیقۀ صاحب کسبوکار.
کسبوکارهایی هستند که روند زوال آنها را میتوان در ویترینشان دید. ویترینی که روزگاری نشانگر محتویات داخل آنها و وسیلهای برای تبلیغ محصولاتشان بوده است، به مرور با کمفروغشدن رونق فروششان خالی میشود. طبقات پشت شیشۀ این فروشگاه عملاً چیزی از محصولات داخل آن را نشان نمیدهد. اشیای روی آنها نیز چیزهای بیارتباطیاند و ردی از گذشته دارند. در این مورد با ناویترینی مواجه هستیم که بیانگر روزهای پایانی کسبوکار پشت خود است.
برخی از فروشندگان ویترین را انکار میکنند. برای آنها اهمیتی ندارد که ویترین با قفسۀ داخل مغازه یا انبارشان تفاوت دارد. محصولات را بدون منطق خاص در ویترین میگذارند و حتی رغبت نمیکنند که تابلوی کسبوکار قبلی را تعویض کرده و نام فروشگاه خود را بر آن بزنند. این ناویترینها این نکته را گوشزد میکنند که یکی از مهمترین تفاوتهای ویترین و ناویترین در زیبایی و کشندگی مخاطب است و ویترین صرفاً نمایشگر محصولات فروشگاه نیست. جذابیت بصری در معنای ویترین نهفته است. این تصویر یک ویترین نیست، تنها جایی برای گذاشتن تعدادی از محصولات است.
درجات مختلفی از انکار ویترین وجود دارد. فروشندۀ این قطعات یدکی سعی در انکار کامل ویترین خود داشته است. گرچه شاید چنین فروشگاهی نیاز به ویترین نداشته باشد، اما انکار ویترینها از مقولهای دیگر است. فروشنده آنقدر ویترین را نادیده گرفته است که وضعیتی به مراتب نامنظمتر و آشفتهتر از فقسههای داخل دارد. یک ناویترین کامل، ملغمهای از قطعات مختلف، کیسهها، جعبهها و دستگاههایی که پشتشان به رهگذر است.
مغازههایی هستند که نیاز خود را به ویترین از دست دادهاند. این فروشگاه محصولات پاناسونیک که امروز تنها جارو برقی میفروخت، ویترینی داشت که تلفنی به یادگار از حیات پیشینش در آن بود. فروشنده تمایلی به توجه به ویترین نداشت و نه آن را برداشته و نه محصولات جدید در آن گذاشته بود. ویترین اکنون رهاشده و خالی است، گویی تقدیرش بودن در آنجاست حتی اگر عملاً دیگر ویترین نباشد. مقابلش نیز صفحات بزرگی است که مشخص نیست از چه زمانی آنجا گذاشته شدهاند و هیچ اهمیتی ندارد که دید ویترین را کور کردهاند، زیرا دیگر ویترینی در آنجا نیست.
در دورترین حالت از وضعیت معمول ویترین با پدیدهای مواجه میشویم که نه ویترین و نه ناویترین بلکه ضدویترینی میشود برای پنهانسازی آنچه در داخل اتفاق میافتد. کارگاهی که به هر دلیل در مکان یک فروشگاه واقع شده است و صاحبان آن تمایلی به نشاندادن کار خود ندارند. آنها آگاهانه با ویترین مقابله و شیشة مقابل رهگذر را مات کردهاند تا هیچ نشانی از داخل نباشد. ضدویترین چیزی برای ندیدن، چیزی برای دفعشدن است.
گاهی ویترینها آنقدر داده برای انتقال به مخاطبان خود دارند که عملاً کارکرد خود را از دست میدهند. تبدیل به ادامۀ قفسههای داخل مغازه میشوند. اتفاقی که بیشتر برای خواروبارفروشها و فروشگاههایی میافتد که محصولات متنوعی دارند و تعداد کالاها آنقدر زیاد است که نمیتوان همۀ آنها را در معرض نمایش گذاشت. در نتیجه خریدار برای اطلاع از محصول باید به داخل فروشگاه برود. ویترین چندان پیامی را به او منتقل نمیکند (شاید اصلاً قفسه باشند و ویترینشمردنشان خطا باشد). به مرور وضعیت آنها آشفته نیز میشود. کالاها از لابهلای طبقات به مابین قفسهها وشیشه میافتند و فروشنده نیز فراموش میکند باید آنها را مرتب کند؛ ویترینهایی که آنقدر از ویترین بودنشان استفاده کردهاند که ناویترین شدهاند.
ناویترینها برخلاف ویترینها حالوروز کسبوکار پشتشان را بهتر نشان میدهند. آنها نقاب نیستند. اگر برای ویترینها بتوان جذابیت، ظاهرفریبی و صفاتی از این دست قائل شد، مسئلۀ ناویترینها از اساس متفاوت است. دیگر برای آنها عرضۀ خوب یا بیانگری مطرح نیست. آنها بهطور کل وظیفهای در قبال فروش بهتر ندارند. یا قفسه هستند یا محلی برای اشیاء تزئینی بیربط یا آشغالدانی و جایی همچون انبار یا حتی ضدویترینی با شیشههای مات. در راستگوترین حالت آنها بیانگر نبود فروش هستند. ویترینی تهی برای کسبوکاری که دیگر وجود ندارد.