- مقدمه
یکی از مهمترین جریانهای تاریخی که اوج آن در دورهی پهلوی اول و سپس در دوران پهلوی دوم پیگری شد، جریانی موسوم به «ملیگرایی» بود. جریانی که دامنهی تأثیرگذاری آن نه تنها محدود به سیاست نبود بلکه تاریخ هنر و معماری ایران در سدهی چهاردهم شمسی را نیز تحتالشعاع خویش قرار داد. ریشههای این جریان ملیگرا را میتوان در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم ردیابی کرد. اروپایی که انقلاب فرانسه و شکلگیری ملتهای گوناگون از جمله ملت یکپارچهی آلمانی که با تلاشهای بیسمارک محقق شد، را بهخود دیده بود. از عناصری که برای ساخت یک ملت بهمعنای یک جماعت پایدار انسانی که در سرزمینی معین و در رابطه با دولتِ واحد، لازم بود میتوان به نژاد، زبان، کیش، تاریخ و احساس مشترک، یگانگی فرهنگی و سرنوشت مشترک اشاره کرد (آشوری، 1387: 176 و 177) (بیگدلو، 1380: 90). در تقابل با قومگرایی پیشین که اسطورههای مربوط به خود را دارا بود، ملت مدرن دارای حافظهی تاریخی است، خوراک این حافظهی تاریخی توسط دستاوردهای علم تاریخ و کاوشهای باستانشناسی فراهم میشود، بههمین دلیل تاریخنگاری ملی که قصد مورخین آن قصد دارند تاریخ ملت را بنویسند، از سدهی نوزدهم در اروپا رواج مییابد (آشوری، 1387: 180). علاوهبر این پس از مطالعاتی که فیلسوفان و مستشرقین اروپایی دربارهی ایران علیالخصوص دورهی باستان انجام داده بودند، ملتسازان ایرانی نیز بههمان صورت توجه خود را بیش از پیش به ایران پیش از اسلام معطوف کردند. مثلاً هگل ایرانیها را اولین مردمان تاریخی جهان میدانست (هگل، 1396: 220). او عقیده داشت، نوری که از سرزمین پارس طلوع کرده بر تمدنهای دیگر نیز پرتو افکنده و از این روی او آغاز اصل تکامل را از سرزمین ایران میدانست (همان: 220 و 221). طبیعی بود که ایرانیان نیز مانند اروپاییان دورههای باشکوه تاریخ خود، پیش از آنکه امپراطوری ایران موردحملهی اعراب قرار گیرد و فروبپاشد را برجسته میساختند. در این میان نیز سرگذشت قهرمانان ملی که از فرهنگ و تاریخ ایران در برابر بیگانگان دفاع کرده بودند نیز موردتوجه تاریخنگاران قرار گرفت، کسانی مانند فردوسی یا دیگر شاعرا قهرمانانی بودند که زبان فارسی را از هجوم زبانهای بیگانه حفظ کرده و بههمین دلیل شایستهی تجلیل و احترام قرار گرفتند.
یکی از اشارههای مهم به تاریخ ایران باستان و معماری بهجای مانده از آن دوران را میتوان در دکتر محمود افشار در اثری منظوم با عنوان «سفر اصفهان» که در مجلهی ایرانشهر در اوایل قرن 14 شمسی منتشر شده، ویرانیِ «کعبهی زرتشت»، بیدر و پیکربودن مقبرهی کوروش{سیروس} و ویرانی شهرهای پاسارگاد و استخر اینگونه توصیف کرده است:
«یک خانگکی مخروب در دامنهی کوهیست این کعبهی زردشت است، این قبلهی ایران بود!
بر مقبرهی سیروس نه خادم و دربانی بر کنگرهی قصرش یک بوم نگهبان بود
{…}
استخر و پازرگادا دو شهر شهیر پارس با خاک و زمین دشت، هان یکسر و یکسان بود» (افشار، 1302: 144 و 145)
دکتر عباس اقبال آشتیانی نیز هنگام گزارشی که در مجلهی ایرانشهر از بازدید خود از بنای گنبد سلطانیه کرده، تأسف خود از خرابشدن این گنبد را بهخاطر اینکه آثار دستی و شاهکار هنرمندان ایرانی اعم از معماران و کاشیکاران و گچپزان از بین میرود، بیان کرده است (اقبال آشتیانی، 1302: 409).
تیمورتاش و محمدعلی فروغی از کسانی هستند که در مطبوعات و در مجلس شورای ملی، لزوم احترام به مفاخر تاریخی را مطرح میکنند؛ مثلاً تیمورتاش با بیان اینکه هر ملتی وظیفه دارد تا نسبت به مفاخر تاریخی خود علاقهمند باشد، پیشنهاد گنجاندن بودجهی تعمیر مقبره فردوسی درون بودجهی دولت را در مجلس شورای ملی مطرح کرد (روزنامه کوشش، 12 امرداد 1303: 3). فروغی نیز «احیای آثار قدیم و تعظیم شعائر ملی و احترام آثار گذشتگان» را از اصول نهضت ملی و وظیفهی بزرگ هر قوم متمدنی دانست (بهبودی، 1393: 301).
اما این توجه به آثار تاریخی ایران و ابراز تأسف از ویرانی آنها امری کاملاً جدید نبود و مدتها پیش از این در آثار روشنفکران ایرانی دورهی ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه دیده میشد.
- روشنفکران دورهی قاجار
یکی از روشنفکرانی که در زمینهی توجه به مفاخر علمی و ادبی ایران سخن گفته، طالبوف است. او در کتاب معروف خود، «مسالکالمحسنین» که شرح سفری خیالی توسط چند اروپارفته است، از خیابانی خیالی بهنام «جنتآباد» که تازه تأسیس شده و در مقابل قبرستان کثیفی قرار گرفته یاد کرده است. در این خیابان که حدوداً نیم کیلومتر طول و 30 متر عرض آن بوده، هر صد قدم یکبار مجسمهی معارف تاریخی ایران که از سنگ مرمر سفید حجاری شده و بر روی پایهستونهای مرمر کبود قرار گرفته بودند. علاوهبراین در فاصلهی این مجسمههای پایهدار، مجسمههای تمامقد برنجی و چدنی از پهلوانها و پادشاهان بزرگ ایران سواره و ایستاده با زره و سلاح ساخته شده بودند. در واقع خیابانِ خیالی طالبوف نمود لزوم توجه وی به شخصیتهای برجستهی تاریخی و قهرمانان ملی است. او در جای دیگری از این کتاب، مزایای سه سفر ناصرالدینشاه و دو سفر مظفرالدینشاه به فرنگ را وسعتیافتن تهران بهعنوان دارالخلافهی ناصری، خیابانهای وسیع، دروازههای کاشیکاریشده و از همه مهمتر احداث پارکهای رجال مشهور میداند (طالبوف، 1347: 68-66). او در کتاب دیگرش به نام «کتاب احمد» نیز هشدار داده که اگر ما استعداد حفظ وطن و حفظ مقبرههای اجدادی خودمان را نداشته باشیم، خارجیها استخوانهای اجداد ما را کنده و به جای آن «بازیگرخانه» احداث میکنند (طالبوف، 1356: 99).
از دیگر کسانی که در زمینهی اهمیت حفظ آثار تاریخی و مفاخر فرهنگی سخن گفته، ملکالمتکلمین است. وی در نطق خوددر مسجد شاه اصفهان در تاریخ 12 رمضان 1318 هجری، در واکنش به تخریب بناهای صفوی مانند عمارت نمکدان و آینهخانه، آثار باستانی هر ملتی را سندی بر زندگانی گذشتهی آن ملت دانست و از منزلت این آثار و ابنیه ملی نزد آن ملت گفت. او بیتوجهی دولت ایران نسبت به تعمیر و حفظ این آثار بزرگ را باعث تأسف دانسته و وظیفهی زمامداران مملکت را اینگونه بیان کرد:
«…زمامداران ملک و ملت موظفند که آنچه از آثار مدنیت و مفاخر ملیت از نیاکان ما باقی مانده حفظ نمایند و از دست حوادث مصون نگه دارند و به دست فرزندان آتیه کشور بسپارند تا بدینوسیله مفاخر ملی و آثار باستانی که بهترین معرف ادوار بزرگی و بزرگواری ایران است {…} برای همیشه جاودان بماند» (ملکزاده، 1325: 106-103).
زینالعابدین مراغهای نیز در کتاب معروف خود، «سیاحتنامهی ابراهیمبیگ»، از رفتن ابراهیمبیگ به مقبرهی شیخ صفی در اردبیل و بازدید از «جنتسرا» و «چینیخانه» گفته است. او از خالیبودن جای بسیاری از ظروف چینی در چینیخانه و بهیغما رفتن آنها هنگام استیلای روسها، افسردهخاطر گشته بود. بهگفتهی مراغهای باوجود اینکه خرج گزافی برای ساخت مجموعهی شیخصفی شده، اما آنطور که باید و شاید اهتمامی برای حفظ آن نشده است. او همچنین پس از تماشای قلعهی بسیار محکم «نارینقلعه»، از بوی تعفنی که درون حجرات خالی از سرباز این قلعه میآمده، دستمال به دماغ گرفته، برگشته و پس از این فریاد زده که ای شاهعباس و ای عباسمیرزا کجایید؟ سر از خاک تیره بردارید و ببینید که این بازماندگان ناخلف چگونه میراث شما را نگه داشتهاند، میراثی که با هزار زحمت ساختید، چگونه غارت میکنند؟ (مراغهای، بدون تاریخ: 126 و 127).
انجمن آثار ملی ایران با وجود چنین پیشزمینههایی تأسیس شد.
- انجمن آثار ملی
از میان نامهای بالا، نام تیمورتاش و محمدعلی فروغی در میان هیئت مؤسسین انجمن آثار ملی ایران دیده میشود. انجمنی که هدف از تأسیس آن اینگونه توصیف شده: «انجمنی به نام انجمن آثار ملی تأسیس میشود و مقصود آن پرورش علاقهی عامه به آثار قدیمهی علمی و صنعتی ایران و سعی در نگاهداری صنایع مستظرفه و صنایع دستی و حفظ سبک و شیوهی قدیم آنها است». این انجمن در سال 1301 شمسی تأسیس شد. علاوهبر تیمورتاش و محمدعلی فروغی، نام بزرگان دیگری همچون مستوفیالممالک، حسن پیرنیا مشیرالدوله، حسن اسفندیاری (محشتمالسلطنه)، ابراهیم حکیمی (حکیمالملک)، فیروز میرزا فیروز (نصرتالدوله)، حاج سید نصرالله تقوی و ارباب کیخسرو شاهرخ در میان مؤسسین این انجمن، دیده میشود. (بحرالعلومی، 1355: 3).
اگرچه انجمن در سال 1301 شمسی تأسیس شده، اما شروع فعالیتهای رسمی آن را باید پس از پاییز سال 1304 شمسی و هنگام دعوت از رضاخان که آنزمان نخستوزیر ایران بود، برای بهعهدهگرفتن ریاست عالیهی انجمن دید. این دعوت در اوایل پاییز سال 1304 و زمانی که رضاخان هنوز نخستوزیر بود صورت گرفت. رضاخان در آخر همان پاییز یعنی در 25 آذر 1304 پس از آنکه مجلس مؤسسان رأی به انقراض سلسلهی قاجار داد، بر تخت مرمر جلوس کرد و پادشاه ایران شد. تیمورتاش و محمدعلی فروغی به ترتیب در دو مراسم رسمی، یکی همان روز 25 آذر 1304 و دیگری جشن تاجگذاری رضاخان در اردیبهشت سال 1305، سخنرانی کردند. برخلاف سخنرانی رضاخان که تنها از پیشرفت و ترقی ایران سخن گفت و هیچ اشارهای به مفاخر ایران یا آثار بهجای مانده از سلاطین نامی ایران نکرد، تیمورتاش و فروغی وی را با سلاطین نامی ایران و پادشاهان افسانهای شاهنامه مقایسه کرده و دورهی وی را دورهای جدید خواندند که در آن دوباره عظمت ایران احیا میشود (روزنامه ایران، 26 آذر 1304: 1) (مکی، 1361: 39-43). در واقع اعضای انجمن آثار ملی برای پیشبرد اهداف خود در زمینهی حفظ آثار و بزرگداشت مفاخر ملی، احتیاج به فردی قدرتمند مانند رضاشاه داشت و رضاشاه نیز بهخاطر مشروعیت خود و متمایزساختن خود از قاجارها و ارتباط با پادشاهان پیش از این، این فرصت را غنیمت شمرده و از این پس اقداماتی در جهت ساخت مقبره برای بزرگانی مانند فردوسی و حافظ فراهم آمد. شاهد این مدعا این است که در اولین جلسهی مجلس شورای ملی که فردای بهتخت نشستن رضاشاه تشکیل شد، طهرانی نمایندهی مجلس اظهار داشت که پس از انتقال سلطنت به سلسلهی قاجاریه، سوءنیتی توسط آقامحمدخان قاجار نسبت به پادشاه پرافتخار ایران یعنی کریمخان زند بهعمل آمد و او استخوانهای کریمخان زند را به تهران آورد و دستور داد تا آنها را زیر تخت مرمر دفن کنند. بهگفتهی طهرانی این قول دربارهی نادرشاه افشار نیز وجود دارد و وی از پادشاه جدید یعنی رضاشاه درخواست کرد تا ترتیبی داده و استخوان این مردان شجاع و وطنپرست از آن مکان بیرون آورده و با احترام در مکانی مقدس دفن شوند (روزنامه ایران، 27 آذر 1304: 2). این قول را میتوان در تاریخنامههای تاریخنویسان قاجاری اعم از «تاریخ ذوالقرنین» اثر خاوری دید، کمااینکه وی از این واقعه اینچنین یاد میکند:
«آقامحمدخان قاجار در سال 1210هجری، به خراسان لشکرکشی کرده و پس از تخریب مقبرهی نادر، استخوانهای او و استخوانهای پوسیدهی کریمخان زند را به تهران آورد. او این استخوانها را «در معبر کریاس خلوت نمازخانه واقع در دارالخلافه طهران» که امروزه با نام «خلوت کریمخانی» شناخته میشود دفن کرد تا هنگام عبور از روی آن رد شود» (خاوری شیرازی، 1380: 41).
تقریباً بیست روز پس از نطق مجلس، در تاریخ 18 دی 1304، جمعی از بازماندگان زندیه بهحضور رضاشاه رسیده و یکی از شمشیرهای کریمخان زند را به او تقدیم کردند. اعطای شمشیر کریمخان که در تاریخ ایران با عنوان وکیلالرعایا از وی یاد شده به او، مقبولیت و محبوبیت برای پادشاه جدید همراه میآورد. او که بهدرستی به این نقش واقف شده بود، تلاش میکرد تا در قالب پادشاهی ملیگرا، برای قهرمانان ملی گذشته اعم از پادشاهان، شاعران و هنرمندان بزرگداشت گرفته و برای گورهای بینام و نشان آنها مقبرهای درخور بسازد. در همین راستا رضاشاه در همانروز که از نوادگان کریمخان، شمشیر وی را دریافت کرد، در حیاط کاخ مرمر حاضر و امر فرمود تا ابتدا عکسی از وی با محل دفن استخوانهای کریمخان گرفته، سپس استخوانهای کریمخان را بیرون آورند. پس از بیرونآوردن استخوانهای کریمخان، این استخوانها با «کمال تجلیل و احترام» در سینی گذاشته شده و باز هم عکسی گرفته و در آخر قرار شد این استخوانها در مکان مناسبی مدفون شوند (روزنامه ایران، 18 دی 1304: 3) (تصویر).
در همان روز، روزنامهی شفق سرخ گزارشی از جلسهی نمایندگان وزارت داخله و فواید عامه و وزارت معارف منتشر کرده که در آن راجع به تعمیر مقبرهی نادرشاه و باغ نادری در مشهد صحبت شده بود. این کمیسیون علاوهبراین به ادارهی مالیه و وزارت معارف مشهد دستور فوری داد تا شروع به ساختن مقبرهی فردوسی نمایند (روزنامه شفق سرخ، 18 دی 1304: 3).
- هزارهی فردوسی
آرامگاه فردوسی در بیستم مهرماه 1313، پس از فراز و فرودهای بسیار افتتاح شد (تصویر). هنگام روایت داستان ساخت مقبرهی فردوسی نباید نقش سیاستمدارانی چون ارباب کیخسرو شاهرخ، عبدالحسین تیمورتاش و محمدعلی فروغی را نادیده گرفت. نام این سیاستمداران همانطور که بالاتر ذکر شد، در فهرست هیئت موسسان انجمن آثار ملی ایران بود. بنای آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی اولین موضوعی بود که موردتوجه اعضای انجمن قرار گرفت. در این میانه سخنرانی ارنست هرتسفلد، باستانشناس، معمار و ایرانشناس آلمانی دربارهی آثار ملی ایران که در تاریخ 22ام مردادماه 1304 در عمارت مسعودیه انجام شد، حائز اهمیت است. زیرا او عقیده داشت که آثار ملی منحصر به بناهای قدیمی، کتیبهها و حجاری نبوده، بلکه اثر ملی حقیقی ایران، شاهنامه است که توسط فردوسی سروده شده. ارنست هرتسفلد سال بعد نیز سخنرانیای با عنوان «شاهنامه و تاریخ» در همان محل ارائه داد. بدین ترتیب ضرورت ساخت مقبرهای برای فردوسی، در دستور کار اعضای انجمن قرار گرفت (بحرالعلومی، 1355: 5-3 و 13). بههمین منظور ارباب کیسخرو شاهرخ برای یافتن مقبرهی حکیم طوس رهسپار این شهر شد. او و همکاران وی پس از یافتن قبر به تهران بازگشته و نقشههای پیشنهادی برای آرامگاه توسط ارنست هرتسفلد و کریم طاهرزادهی بهزاد کشیده شد (شاهرخ، 1382: 89 و 92). اولین طرح پیشنهادی کریم طاهرزادهی بهزاد در سال 1304 در مجلهی ایرانشهر چاپ شده است (تصویر). در این طرح باغی دیده میشود که در وسط آن، کلاهفرنگیای قرار گرفته که از سطح باغ چند پله بالاتر بوده است. در مرکز این کلاهفرنگی که بر روی چهار ستون استوار شده، مقبرهی فردوسی قرار گرفته است. بر روی قبر نیز مجسمهای از فردوسی درحالیکه شاهنامه به دست دارد، دیده میشود. این مجسمه تنها مجسمهی محوطه نبوده و علاوهبر آن در دو طرف پلهی آخری که به محوطه میرسیده و همچنین در گوشههای محوطه بهصورت قرینه، مجسمههایی از سلحشوران دیده میشود. علاوهبراین مجسمهها، بر روی دو ستونی که از زمین باغ بلند شده نیز قرار بوده تا مجسمهی دو فرشته ساخته شود (کاظم زاده ایرانشهر، 1304: 611 و 613).
بنا به گفتهی ارباب کیخسرو شاهرخ، اجرای طرح بهزاد علیرغم آغاز سنگبنا، بهخاطر عدم پیشرفت متوقف شده و با موافقت انجمن، طرح نقشهای جدید به آندره گودار فرانسوی محول شد. آندره گودار طرح مقبره را مانند اهرام مصر، هرمیشکل داده (تصویر) و این طرح تا حدودی نیز اجرا شد، از جمله اینکه صفهی بلند سنگی که ارتفاع زیادی نسبت به زمین داشت، در مرکزِ محوطه قرار گرفته و گنبدی هرمیشکل بر روی این صفه ساخته شد. برای دسترسی به سکوی جلوی صفه که خود از طریق درگاهی به فضای داخل مقبره مرتبط میشد، پلکانی تعبیه شده بود. اما این طرح بهخاطر مشکلات فنی و ترکخوردن طاق هرمیشکل این طرح نیز با شکست مواجه شد. پس از این باز هم از بهزاد خواسته میشود تا طرح دیگری بر اساس تختجمشید تهیه کند تا جایگزین طاق هرمیِ آندره گودار شود (شاهرخ، 1382: 93 و 94 و 97).
این طرح در تاریخ 28 مهرماه 1312 تصویب شد و علیرغم میل باطنی بهزاد، انجمن اصرار داشت تا اجرای آرامگاه را به کس دیگری بسپارد و فقط از بهزاد خواسته شد تا نقشههای تفضیلی را بهگونهای تهیه کند که سازنده بتواند بهراحتی آنها را اجرا کند (ص60). طرح بهزاد در واقع شامل گنبد بر روی صفه میشد. این گنبد که بهشکل یک مکعب است بر روی صفههایی که به تدریج کوچک میشوند، قرار گرفته و بههمین دلیل این مقبره به آرامگاه کوروش در پاسارگاد شباهت دارد. از چهار طرف سکوها، پلکانی بالا میروند تا دسترسی به مکعب و فضای داخلی آن فراهم کنند. اگرچه محور اصلیای که دسترسی به سایت پروژه را فراهم میکند، شمالی=جنوبی است، ورودیها به درون گنبد، در این راستا نبوده و در راستای محور شرقی-غربی، دو ورودی برای داخلشدن به زیر گنبد تعبیه شده است. بلافاصله پس از ورودی، راهرویی قرار داشت که دورتادور چرخیده و پس از این راهرو اتاقکی مربعشکل در مرکز قرار داشت که مقبره درون این اتاقک بود.
در میانهی هر ضلع از نمای بیرونی مکعب، حجمی مستطیلشکل بیرون زده و بر روی آن اشعاری حک شده است. این بیرونزدگیها با دو ستون در طرفین قاب گرفته شدهاند. علاوهبر این ستونها، چهار ستون نیز در چهار کنج مکعب تعبیه شده است. یکی دیگر از شباهتهای پروژه با اسلاف هخامنشی خود از جمله تختجمشید، علاوهبر مصالح سنگی و قرارگرفتن پروژه بر روی صفه، سرستونهای تختجمشیدیِ آن است (شافعی، سروشیانی و دانیل، 1384: 60 و 61). بههمین دلیل این پروژه بهخوبی انتظارات انجمن آثار ملی مبنی بر شباهت به آثار معماری دورهی هخامنشی را فراهم کرد. هرچند این بنا نیز بهخاطر نشست، بعدها توسط مهندس هوشنگ سیحون، کاملاً برچیده و با حفظ نمای بیرونی دوباره از نو بازسازی شد.
- حافظیه
کمتر از سی قبل از اینکه ارباب کیخسرو شاهرخ مسئول هماهنگی برای پیداکردن مقبرهی گمنام فردوسی شود، همکیش او، ملاشاه جهان که از زرتشتیان یزد ولی ساکن تهران بود، تفألی بر دیوان حافظ زد و این غزل آمد:
«ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو کای سر حقناشناسان گوی چوگان شما»
بههمین دلیل وی تصمیم میگیرد بقعه و بارگاه مجللی بر روی قبر حافظ بسازد و بههمین منظور به شیراز میرود. ساختوسازهای وی بعدها با مخالفت یکی از علمای شیراز بهاین بهانه که چرا باید قبر خواجه را یک زرتشتی تعمیر کند، تخریب میشود. مقبرهی خراب میماند تا دو سال یعنی در سال 1319 هجری، منصور میرزا شجاعالسلطنه فرمانفرمای فارس بنا به فرمان مظفرالدینشاه مبلغی در حدود هزارتومان خرج تعمیر این آرامگاه و ساختن یک محجر فلزی دور محوطه قبر حافظ میکند. این محجر بهسرپرستی مرحوم علیاکبرخان مزینالدوله که نقاشباشی و از استادان دارالفنون بوده، ساخته میشود. یکی از مهمترین ساختوسازهایی که در مقبرهی حافظ انجام شده، تالار دوطرفهی زیبایی بوده که دارای چهارستون سنگی یکپارچه و بلند بوده است. این بنا در زمان کریمخان زند و در سال 1189هجری احداث میشود. در این زمان، علاوهبر تالار، باغ بزرگی در جلوی آن احداث و سنگ مرمر بزرگی بر روی مقبره گذاشته میشود. ترکیب تالار کریمخانی و محجری که توسط علیاکبر خان مزینالدوله بر روی مقبره ساخته شد را میتوان در عکسی که در اوایل دورهی پهلوی توسط فردریک گادمر گرفته شده، دید (تصویر) (سامی، 1337: 59-57).
علی سامی که یکی دیگر از رجال فرهنگی دوران پهلوی اول و دوم در مقام محقق و باستانشناس و مدتها سرپرست قسمتهایی از آثار باستانی استان فارس مانند تختجمشید و پاسارگاد بود، در کتاب خود به نام «شیراز شهر حافظ و سعدی، شهر گل و بلبل»، از ساختوسازهایی در مقبره حافظ که در ادوار تاریخی مختلف، از قرن نهم هجری تا دورهی قاجار انجام شده، یاد کرده و در آخر به ساختوسازهای دوران پهلوی اول میپردازد. به گفتهی وی هیچکدام از ساختوسازها و تعمیراتی که در طی قرون متمادی انجام شد، هیچکدام لایق حافظ نبود و قرعهی فال اینبار بهنام این دوران زده شد تا در سال 1315 شمسی و بر اثر کوششهای علیاصغر حکمت، وزیر وقت فرهنگ و سرلشکر علی ریاضی که در آن زمان ریاست فرهنگ فارس را عهدهدار بودند، ساختمان آرامگاه آغاز شود و دو سال بعد در سال 1317 بهپایان برسد. خود سامی نیز در این زمان متصدی بناهای تاریخی شیراز بود (سامی، 1337: 59 و 60).
اما پیش از تهیه نقشهی آرامگاه جدید، خیابانی در جلوی مقبره احداث شد. روزنامهی اطلاعات در گزارش خود مورخ سوم مهرماه 1310،ساخت این خیابان را اینگونه گزارش کرده:«بنا و راه مقبره حافظ که بهصورت نامرغوبی درآمده بود، توجه والی ایالت را جلب نمود، دستور دادند خیابانی از خیابان حافظ به مقبرهی مزبور احداث شود». این خیابان که «خرابات» گرفته، در تاریخ فوق نزدیک به اتمام بود و چراغهای برق آن نصب گردیده بوده است (روزنامه اطلاعات، 3 مهر 1310: 3).
اما ویژگیهای معماری مقبرهی جدید در ضمیمهی سالنامهای که وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه تحتعنوان «تاریخچه ساختمانها و تعمیرات در سال 1315» چاپ کرده، شرح داده شده است. این مقبرهی جدید توسط آندره گدار که مدیرکل باستانشناسی وقت نیز بود، طراحی شده است. در این طراحی آرامگاه به دو باغ تقسیم شده و رواقی مشابه تالار دو طرفهی کریمخان، اما اینبار با طول بیشتر یعنی در حدود 56متر حدفاصل آنها قرار گرفته است. این رواق که نسبت به باغهای دو طرف خود در تراز ارتفاعی بالاتری قرار گرفته، 20 ستون سنگی دارد که چهار ستون مرکزی آن، یادگاری بهجایمانده از دورهی کریمخان زند است. در واقع میتوان رواق را قلب تپندهی این پروژه دانست، زیرا همانطور که ذکر شد، این رواق در تراز ارتفاعی بالاتری نسبت به دو باغ جنوبی و شمالی قرار داشته است. اما دو باغ جنوبی و شمالی نیز نسبت به هم اختلاف ارتفاع دارند و باغ جنوبی بسیار پایینتر از باغ شمالی است، بههمین دلیل هنگام ورود به محوطهی باغ جنوبی از ورودی اصلی مجموعه، تصویری از مقبره که توسط رواق مرکزی، قاب گرفته شده دیده میشود و بههمین علت زائر مشتاقانه بهسوی مقبره روانه میشود. رواق بهاندازهی 18 پله بالاتر از حیاط قرار داشته و بههمین علت مسیر صعودی، کیفیتی مناسکگونه پیدا میکند. اما این رواق است که در حکم قلّهی پروژه است، نه خود مقبره. بههمین علت میتوان ادعا کرد که این تصویرِ قابگرفتهشدهی مقبره از درون رواق است که مقصد پروژه است تا مقبره.
طرحی که آندره گدار برای مقبره درنظرگرفته ، یک کلاهفرنگی است که سقف گنبدیشکل آن بر روی هشتستون سنگی نشسته، هشتستون سنگی مشابه ستونهای رواق است. این سقف از درون کاشیکاری شده و از بیرون پوشش مس دارد. آندره گدار، سقف گنبد را شبیه به کلاه درویشان که حافظ بارها از آزادگی آنها یاد کرده، ساخت. او انتخاب مس بهعنوان پوشش گنبد بهجای فلزات قیمتی را زیبندهی شاعری دانست که مانند درویشان و کلاه درویشی آنها از تمام تعلقات جدا بوده است (دانیل، شافعی و سروشیانی، 1394: 337)
در کتیبهای که بالای رواق از سمت باغ جنوبی حک شده سال پایان ساخت عمارت و نام بانی اثر آمده، به این شرح: «ساختمان آرمگاه خواجه شمسالدین محمدحافظ شیرازی {…} بهدستور جناب حکمت وزیر معارف و اوقاف و صنایع متسظرفه در سنهی یکهزار و سیصد و شانزده هجری شمسی انجام پذیرفت» (سامی، 1337: 62).
- پایان
با فرارسیدن شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین، رضاشاه مجبور شد تا از سلطنت کنارهگیری کرده و پسر وی محمدرضا پهلوی بر جای وی نشست. فعالیتهای انجمن آثار ملی نیز عملاً پس از برگزاری هزارهی فردوسی متوقف مانده بود. این انجمن حتی در مراحل ساخت مقبرهی حافظ نیز دخالتی نداشت. علت توقف فعالیتهای این انجمن را میتوان در تصویب قانون آثار عتیقه و تأسیس ادارهی عتیقات توسط وزارت فرهنگ دید.
در آذرماه سال 1323 شمسی، انجمن آثار ملی دوباره از نو فعالیتهای خود را از سر گرفت. در اساسنامهی جدید این انجمن و در بند ه، ذیل مادهی یک آمده: «احیای آثار بزرگان ایران و تجلیل نام آنها بهوسیلهی نشر مصنفات و مؤلفات و ساختن آرامگاه و مجسمهی آنها و امثال آن» (بحرالعلومی، 1355: 63 و 66).
مجموعه تصویر 1: مراسم بیرونآوردن استخوانهای کریمخان زند از زیرپلههای خلوت کریمخانی با حضور رضاشاه
منبع: وبسایت روزنامه دنیای اقتصاد
در همین راستا بعدها هزارهای مانند آنچه برای فردوسی برگزار شد، اینبار برای ابوعلیسینا گرفته و آرامگاهی برای وی ساخته شد. نادرشاه، شاهشجاع مظفری، سعدی، خیام، کمالالملک، باباطاهر، صائب تبریزی، پرفسور آرتور پوپ آمریکایی از جمله مهمترین کسانی بودند که در دورهی دوم فعالیت انجمن آثار ملی برای آنها مقبرهای ساخته شد. همچنین این انجمن به تعمیر و مرمت برخی بناهای مقبرهای نیز پرداختند که از جملهی آنها میتوان به تجدید بنای آرامگاه فردوسی و تعمیر بنای امامزاده محروق در نیشابور اشاره کرد.
مجموعه تصاویر 2 به ترتیب از بالا: طرح اولیهی کریم طاهرزاده بهزاد منشتر شده در مجله ایرانشهر
طرح ساختهشدهی آندره گودار و شباهت این طرح به اهرام مصر
طرح ساختهشدهی کریم طاهرزاده بهزاد بر اساس معماری هخامنشی
منبع ها به ترتیب: 1- کاظمزاده ایرانشهر، حسین. 1304. صنایع ظریفه: قبر فردوسی. مجله ایرانشهر، سال سوم. شماره 10
2- ..:: نگارستان – پايگاه رقومي اسناد تصويري تاريخ شهر و معماري ايران ::.. (negarestandoc.ir)
3- ..:: نگارستان – پايگاه رقومي اسناد تصويري تاريخ شهر و معماري ايران ::.. (negarestandoc.ir)
مجموعه تصاویر 3 به ترتیب از بالا: مقبره حافظ در اوایل دورهی پهلوی اول پیش از آغاز ساخت و سازهای جدید
رواق مجموعه، ستونهای کریمخانی و ستونهای جدید آن در طرح آندره گدار
کلاه فرنگی بر فراز مقبرهی حافظ، طراحی آندره گدار
منابع به ترتیب:
..:: نگارستان – پايگاه رقومي اسناد تصويري تاريخ شهر و معماري ايران ::.. (negarestandoc.ir)
Mausoleo de Hafez, Shiraz, Irán, 2016-09-24, DD 11 – حافظیه – ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد (wikipedia.org)
Hafez shirazi 07 – حافظیه – ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد (wikipedia.org)
منابع
افشار، محمود. 1302. سفرنامه اصفهان. مجله ایرانشهر. سال دوم. شمارهی 3: 146-143
اقبال آشتیانی، عباس. 1302. سلطانیه و گنبد آن. مجله ایرانشهر. سال دوم. شمارهی 7: 409-393.
بحرالعلومی، حسین. 1355. کارنامهی انجمن آثار ملی، از آغاز تا 25355 شاهنشاهی، 1355-1301 هجری خورشیدی. تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.
بهبودی، هدایتالله. 1393. روزشمار تاریخ معاصر ایران-جلد پنجم: 1304 هجری شمسی. تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
جمعی از نویسندگان. 1313. گزارش کنگرهی هزاره فردوسی، دوازدهم تا شانزدهم مهرماه 1313. تهران: وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
خاوری شیرازی، فضل الله بن عبد النبی، ۱۳۸۰. تاریخ ذوالقرنین. تصحیح ناصر افشارفر. جلد اول. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سازمان چاپ و انتشارات.
دانیل، ویکتور و شافعی، بیژن و سروشیانی، سهراب. 1394. معماری آندره گدار. تهران: ویکتور دانیل.
روزنامه اطلاعات، 3 مهر 1310، سال ششم، شماره 1424
روزنامه ایران، 26 آذر 1304، سال دهم، شماره 1982
روزنامه ایران، 27 آذر 1304، سال دهم، شماره 1983
روزنامه ایران، 18 دی 1304، سال دهم، شماره 2000
روزنامه شفق سرخ، 18 دی 1304، سال چهارم، شماره 431
روزنامه کوشش، 12 مرداد 1303، سال دوم، شماره 70
سامی، علی. 1337. شیراز، شهر سعدی و حافظ، شهر گل و بلبل. شیراز: چاپ موسوی
شافعی، بیژن و سروشیانی، سهراب و دانیل، ویکتور. 1384. معماری کریم طاهرزاده بهزاد. تهران: انتشارات دید.
شاهرخ، کیخسرو. 1382. خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ. به کوشش شاهرخ شاهرخ و راشنا رایتر. ترجمهی غلامحسین میرزا صالح. تهران: انتشارات مازیار.
طالبوف، عبدالرحیم. 1347. مسالکالمحسنین. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی.
طالبوف، عبدالرحیم. 1356. کتاب احمد. تهران: انتشارات شبگیر.
کاظمزاده ایرانشهر، حسین. 1304. صنایع ظریفه: قبر فردوسی. مجله ایرانشهر، سال سوم. شهریور: شماره 10
مراغهای، زینالعابدین. بدون تاریخ. سیاحت نامه ابراهیم بیک. تهران: انديشه.
ملکزاده، مهدی. 1325. زندگانی ملکالمتکلمین، تهران: چاپخانه شرکت مطبوعات.
مکی، حسین. 1361. تاریخ بیستسالهی ایران، جلد چهارم: آغاز سلطنت دیکتاتوری پهلوی. تهران.
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران دانشگاه تهران