صدای گریههای دختربچههایی که با دامنهای بلندتر از قدشان توی کوچه راه میروند و میدوند؛ مردی یک سطلْ رنگ خالی از رنگِ پر از آب را توی جوی کوچه خالی میکند؛ زنی تا نیمه از در حیاط بیرون میآید و از دور به دختربچۀ گریان تشر میزند؛ یک گاری چوبی لقلقکنان روی آسفالتهای جابهجاکَنده، هول میخورد و یک مرد مبتلا به اعتیاد، آنطرفتر، کنار همان جوی آب روی دو پا نشسته چرت میزند و گاهی اطراف را میپاید؛ بعد، یک پیادهروی باریک و یک دیوار بلند کنارش و این فضا تمام میشود.
ناگهان، آنسوی دیوار ماشینهای آخرین مدل پارک شدند؛ نئونهای مغازهها رنگی و جذاب در تاریکی شب، نماهای کوتاه چوبی دفاتر طراحی داخلی، دو زن با موهای باز صاف و فر و پاشنههای تخت و بلند از خودرویی پیاده میشوند، از دو پلۀ کوتاه بالا میروند و حالا درست پشت دیوار روبهروی خانههای پشت دیوارند؛ داخل یک رستوران.
یک نفر اینجا یک خط جدی کشیده است. خطی جدی که در فضای سهبعدی یک دیوار بلند شده است؛ تکیهگاهی برای مرد معتاد. اینجا -بیآنکه ارزشداوریای در کار باشد- اختلاف این دو شیوۀ زندگی به باریکی یک دیوار است. یکسو بهترین رستورانهای شهر، سالنهای آرایشی، دفاتر معماری، عکاسیها و یک طرف سطلهای رنگ پرآب، دامنهای بلند زیر پاشنه، موف آویزان از بینی بچهها، تعویضروغنی و آپاراتی، دستهای روغنی و خانههای ارتقایافته با صفحات ایرانیت: مشهد، بلوار خیام، انتهای خیابان فرهاد.

جایی که نامش هم قلعهآبکوه است هم «رِیس». هم برای اینسوی دیوار و هم برای آنسوی دیوار. جایی که اختلاف طبقاتی و اختلاف سطح اقشار اجتماعی همجوار شدهاند؛ اما این اختلاف، گسل بزرگِ مشهودی شده که اگر در مرزش بایستی دو نیم میشوی.
قلعه آبکوه
محلۀ قلعهآبکوه مشهد، پیش از توسعۀ فیزیکی شهر مشهد، روستایی در نزدیکی شهر بود. با تصویب طرح جامع در سال ۱۳۵۱، اراضی بایر پیرامون محله، در مسیر توسعه قرار گرفت. بهمنظور پيوند بافت قلعهآبكوه با نقشۀ جديد شهر، چگونگی توسعه به سمت اين روستا در طرح تفصيلي مشخص گرديد كه در سال 62-1361 با اجراي بخشي ازآن بهمنظور پيوند محلۀ «شهر جديد» با محدودۀ مركزي شهر مشهد، بافت قدیمی آن با احداث محور ارتباطي از هم گسيخته شد و بافت به دو قسمتِ شمالي وجنوبي تقسيم شد. اما بعد از اين اقدام ساير پيشنهادات طرح تفصيلي اجرا نشد. در نتیجه، بافت قدیمی قلعهآبکوه در شرايط سنتي و حالت روستایی خود باقي ماند (اکبریمطلق، ۱۳۸۹).
شد. بخشی قسمت معروف به «شهر جدید» در طرح تفصیلی و بخش دیگر «قلعه آبکوه». مقایسۀ وضعیت قلعهآبکوه، چه از لحاظ شرایط زیست فعلی ساکنان آن و چه از منظر اسناد، نشان میدهد که قلعهآبکوه علیرغم چند دهه حضور در دل کلانشهر مشهد، از حیث تغییرات کالبدی مطلقاً دستنخورده باقی مانده است.

دستنخوردگی کالبدی این محله باعث شده تا این محله نسبت به محلات اطراف خود، از نظر امکانات شهری، محرومتر باشد. محرومیت ساکنان این منطقه از شهر مشهد، ناکافیبودن فضای داخلی خانهها، خودساختگی ابنیه و نبود نظارت بر خرید، فروش و کرایۀ املاک در این منطقه، ساکنان آن را از حقوق اولیۀ خود دور کرده است. علاوه بر این، بههمریختگی ساختاری این محله، حتی مخاطرات آن را بهویژه برای مخاطبان غیرمحلی، بالابرده است.
علاوه بر این، قلعه آبکوه، از مراکز اصلی خرید، فروش و توزیع مواد مخدر در مشهد به شمار میرود. خبرگزاری مهر در سال ۱۳۸۶، در خبری عنوان کرد که در طول ۱۰ ماه اول سال ۸۶، ۲۵ خانه در این محله بهعنوان مکانهای توزیع مواد مخدر، شناسایی شدهاند؛ یعنی به طور میانگین، در هر ماه، ۲ تا ۳ خانه، در یک محله.
طرحهای بهسازی و نوسازی مربوط به این بخش از شهر، به دلیل مشخصنبودن وضعیت مالکیت ساکنین در این محله، با مشکل مواجه شده و به نتیجه نرسیدهاند. «چندین سال است مسئولان وعدۀ بازسازی و نوسازی این منطقه را دادهاند؛ اما انگار قلعهآبکوه نفرین شده است» (مهر، ۱۳۸۶).
صدای گریههای دختربچههایی که با دامنهای بلندتر از قدشان توی کوچه راه میروند و میدوند؛ مردی یک سطل رنگ خالی از رنگِ پر از آب را توی جوی کوچه خالی میکند؛ زنی تا نیمه از در حیاط بیرون میآید و از دور به دختربچۀ گریان تشر میزند؛ یک گاری چوبی لقلقکنان روی آسفالتهای جابهجاکنده، هل میخورد و یک مرد مبتلا به اعتیاد آنطرفتر، کنار همان جوی آب روی دو پا نشسته چرت میزند و گاهی اطراف را میپاید؛ بعد، یک پیادهروی باریک و یک دیوار بلند کنارش؛ و این فضا تمام میشود.
- 6 اردیبهشت 1399
- 30 بهمن 1396
- 25 آذر 1396
- 3 شهریور 1396