عصر دوشنبه دوازدهم شهریورماه ۱۳۹۷ هجری شمسی، کاتب این سطور در شهمیرزاد بود و تصمیم گرفت به «شیرقلعه» صعود کند. از کودکی شنیده بودم که از قلاع اسماعیلیه بوده و بعدتر در مطالبی خواندم که شالودههای بنا به عصر اشکانی هم میرسد. [۱] هرچه بود مصمم به صعود شدم.
راه از پای کوه تا پای تاق ورودی قلعه چندان دراز نبود، ولی نفهمیدم چه شد که راه گم کردم و وقتی این را فهمیدم که دیدم دارم در ضلع شمالی قلعه چهار دست و پا بر خاکی سست در شیب ۴۵درجه تقلا میکنم. اندیشیدم که «قاعدتا نباید اینطور باشد! ما که به قصد زیارت قلعه رفتهایم، معاندانی که به قصد ستیز میآمدند چه غلطی میکردند پس؟»
به زحمت خودم را کمی پایین کشیدم و مسیری مطمئنتر به ورودی قلعه از جنوب یافتم. تا دم تاق قلعه رسیدم ولی از آن دم تا ورودی، سنگها لیز بودند و پاخورهی مطمئن نایاب بود. اگر قدری تهور یا شهامت داشتم سخت نبود ولی نگارندهٔ این سطور هرگز به شهامت شهرت نداشت! اما حیفم آمد تا بدانجا رسیده و بیمراد برگردم؛ پس قدری ترس را تحمل کردم و داخل شدم.
قلعه از سنگ و ساروج بود علیالظاهر و نحن نحکم بالظاهر. به وضوح راه ورود به قلعه را آب شسته بود که چنین لیز و تیز بود. داخل قلعه هم کم صعب العبور نبود! ولی باز خداراشکر که امنیت داشت. بهرحال تعدادی عکس از قلعه و باروها و داخل برجهایش گرفتیم. عکسها تعریفی نداشت ولی مشابه برخیشان را در وبسایتها نیافتم. امید که خوانندگان این سطور بر نگارندهٔ سطور و عکاس تصاویر ببخشایند که عکاس خود گمان نمیبرد به درون قلعه آید.
دانشآموخته دکتری معماری دانشگاه علم و صنعت
- 7 فروردین 1401
- 12 مرداد 1398
- 12 دی 1397