مسئلۀ نگاه به عالم بیرونی از طریق ادراک محتوای محیط، درک درونی و آگاهی از آن درک شکل میگیرد. در این مقاله در ادامه مباحث دو گفتار پیشین، به بررسی و مقایسۀ دو نوع نگاه ذکرشده از منظر شناختی و نحوه ادراک ذهنی میپردازیم.
بدن به منزلۀ قوهای عام است که به ما امکان ارتباطیافتن با همهچیز، اعم از بالفعل یا ممکن، واقعی یا خیالی را میدهد (هاینما، ۱۳۹۹). طرحوارۀ بدنمند با همۀ حواس درگیر است و با همافزایی جنبندگی بساوایی و بینایی همراه است، اما تصویر بدن فقط بر جنبههای بصری بدن تجربی متمرکز است. ما اشیای بیرون از خودمان را در ادراک بیرونی ادراک میکنیم، اما جریان احساسات آگاهانه، افکار و احساساتمان را در ادراک درونی درک میکنیم (درمات، ۱۳۹۹). ادراک بیرونی اولین مواجهۀ ذهن با محیط است. این مواجهه چه به عنوان کابر مطرح باشد چه به عنوان طراح معمار مورد بحث ماست. با تفاوت این ادراک بیرونی و ایجاد آگاهی درونی به نتایج متفاوتی در اشخاص مختلف با ادراکهای مختلف میانجامد که همین سبب تفاوت در نگرش این نوع افراد از هم میشود.
شناخت ذاتاً ادراکی است و در سطح شناختی و عصبی سیستمها با ادراک سهیم هستند، ایدۀ اصلی این است که اگر بگوییم از فلان شیء مفهومیرا دریافت کردهایم، مترادف این است که میتوانیم به لحاظ عصبی رشتهای از تجربههای حسی و جنبشی و عاطفی احساسی شبیهسازی کنیم( ال جانسون، ۱۳۹۶)
یکی از مراحل اصلی معماران برای خلق اثر معماری، استفاده از خلاقیت و قدرت تخیل از طریق ادراک در ذهن است، گاهی این قوه نعمتی مادرزادی به حساب میآید. اما در سالهای اخیر مطالعات نشان داده که این قوه قابلیت پرورش دارد و میتوان با آموزش، ذهن انسان را فعالتر کرد. حتی تحقیقاتی که مالگریو در کتاب مغز معمار انجام داده، به این نتیجه میرسد که معماران تا حدود سیسالگی قابلیت ارتقا دارند و به همین دلیل است که اکثر معماران بزرگ در دوره ۴۰ سالگی به بالاترین حد از پختگی خود در طراحی میرسند.(مالگریو، ۱۳۹۵)
در واقع دو سطح کیفی برای تخیل وجود دارد. یکی تصویر فرمیک و هندسی را طراحی میکند، در حالی که دیگری تداعیکنندۀ حس واقعی و یا رویارویی حسی عاطفی یا زمینی با یک هویت است که فرد مشاهده میکند. اولین دسته، ابژۀ مادی را در انزوا قرار میدهد و دستۀ دوم، آن را به عنوان یک واقعیت زنده و تجربهشده در دنیای زندگی ما معرفی میکند. در حالت اول ابژهای که در تخیل فرد وجود دارد، جدا از فرایند تجربه و دریافت یک حس از آن ابژه تصور میشود؛ در حالت دوم مانند مواجهه با واقعیت مادی، ابژه تبدیل به بخشی از تجربه وجودی ما میشود (پالاسما، ۱۳۹۹).
این گفتار دقیقاً شروع تفاوت در نوع نگاه ما به معماری است.
تفکر معماری انتقادی بر تأثیر منابع ذهنی فکری و مطالعات پیشینی معمار و تئوری او تأثیر میگذارد این نوع فرایند فکری، فرایندی است که بر اساس مطالعات گذشته در ذهن ایدهسازی شده است و بر اساس پروژه فکری معمار و گاهی بدون توجه به وضع موجود و فقط در راستای برآوردهکردن سؤالات ذهنی معمار در پروژۀ معماری موجود گام بر میدارد. یعنی ایدۀ معماری در ذهن و درون سلولهای فکری معمار در جایی بایگانی شده است و در لحظۀ مواجهه با پیشنهاد معماری به صورت ایده و کانسپت در راستای مسئلۀ معمار بروز پیدا میکند. در این نوع نگاه مسئلۀ حلکردن مشکلات زمینهای و ناشی از درخواست کارفرما یا محیط نیست، بلکه بررسی مسئلۀ معماری موجود در اثر از طریق ذهن معمار است.
در ذهن و تخیل نگاه دوم، منابع موجود در سایت و زمینه و مسائل انسانی اجتماعی و اقتصادی آن لحظه تأثیر مستقیم در ذهن فرد دارد، یعنی ذهن معمار برای حل این مسائل پسینی میاندیشد و برای حل مشکلات موجود ایدهپردازی میکند. به نوعی ایدۀ پس از بررسی مسائل موجود و مطالعات میدانی و مابقی ویژگیهای سایت اعم از تاریخ، اقلیم، آب و هوا، مسائل اقتصادی، روانی و ذهنی با بررسی موجودیت انسان و نیازهای او در چند جبهۀ کاملاً متفاوت به بررسی و ایدهپردازی میپردازد. حتی در این نوع نظرگاه، امروزه معماری تنها منبع سوژۀ متفکر در برنامه و حل مسئله نیست، بلکه بار زیادی بر ارتباط با دیگر دیسیپلینها بر دوش معمار است.
در نظرگاه ایدهپردازان نگاه اول و معماران درون دیسیپلینی تاثیر دیسیپلینهای مختلف بر ذهن معمار پیشینی است، قبل از ایدهپردازی و ساخت. اما تأثیر دیسیپلینهای دیگر در نگاه دوم پسینی است و در هنگام ایدهپردازی و حتی طراحی و ساخت رخ میدهد. در نگاه اول طراحی خود ایجاد مسئله است، در نگاه دوم حل مسئله است.
نگاه اول بر اساس تفکر انتقادی به وضع موجود بیشتر درون معماری است. در فرم معماری، در مسائل موجود درون آکادمی و تاریخ معماری و وضع سیر تاریخ و تئوری معماری. ولی نگاه دوم بر اساس تفکر بر روی وضع موجود جهان، محیط و انسان، آرامش و آسایش انسانی است.
بر اساس دیدگاه معمارانی که به انتقاد یا بررسی معماری از نگاه دوم میپردازند، ادراک درون معماری مسئله اصلی است. از دید آنها هر نظریه معماری که مبتنی بر دیدگاه نامجسم است به همان نسبت که تجسم معنا را نادیده میگیرد، نابسنده است (پالاسما، 1399).
بر روی ادراک و آگاهی ذهنی انسان شاخصههای بسیاری تأثیر دارند، میتوان کتابهای فراوانی در این مورد نوشت، اما در این مقول نمیگنجد. در این بحث به چند مورد کوچک میپردازیم. فرهنگ، آموزش، تاریخ، و حتی مطالعات فردی علاوه بر این که بر شخصیت فرد تأثیر میگذارد، مسائل مهمی را در شناخت آدمی میگشاید. در گذشته این مقولات از منظر روانشناسی و رفتارشناسی مورد بررسی قرار میگرفت، اما با پیشرفت مطالعات علوم اعصاب میتوان توضیحات کاملی بر این موضوع داد، انسان و شناخت انسان را در بدن سلولهای عصبی انسان که نورونها هستند، میسازند. یعنی انسان بر اساس محرکهای محیطی از طریق گیرندههای عصبی که در سلولهای نورونی عصبی مختلف حواس گسترش پیدا کردهاند، تحریک شده بهطور مثال از طریق گیرندههایی در گوش، چشم، پوست و…تحریک شده سلولها این تحریکها را به عنوان دادهها و اطلاعات بیرونی وارد مغز کرده به حافظه، ادراک و در نهایت آگاهی تبدیل کرده و سبب شکلگیری شخصیت و توانایی انسان میشود. از همان روز به دنیا آمدن انسان، شما به فرد هر آن چه را به عنوان محرک بیرونی بدهید در آینده این به عنوان شخصیت، آگاهی، تخیلات، استعداد و هویت فرد ظاهر میشود. به همین دلیل است که ممکن است رفتار و عقاید فردی که در آمازون زندگی میکند با فردی که در ژاپن پرورش یافته متفاوت باشد.



این موضوع در آموزش فرد در هر زمینهای متفاوت است، یعنی شخصیت هر فرد بر اساس ادراکات بیرونی و ثبت وقایع به عنوان ادراکات درونی شکل میگیرد، به همین دلیل دو پیتر مشهور معماری معاصر یکی با گذشتهای معنوی در سوییس با آرامش اروپایی به سمت معماری معناگرا و مجسم خاص خود میرود و دیگری در آشفتگی نیویورک با تغییرات فراوان و مطالعات فلسفی خاص خود به دنبال این است که اهمیت عملکرد در جنبش عملکردگرای معماری مدرن را به حداقل برساند و نگاه فرمالیستی به معماری و استقلال آن را افزایش دهد (هارمن، ۱۳۹۹).

تعریف و حس هر فرد از زیبایی به طور باورنکردنی به فرهنگ بستگی دارد. ادامه و استمرار تولید نمایهای عصبی از قابلیت حرکت در شی یا شخص، زمانی که حرکتی وجود ندارد، اساس و پایه آنچه به صورت دیداری یا خیالی درک میکنیم را تشکیل میدهد. این قابلیت به مشاهدهکننده اجازه میدهد میزان ارتباط میان خود و فضا، افراد و اشیا پیرامون خود را درک کنند. شبیهسازی تجسمی در زمان کسب تجربهای روحانی و یا در حین عمق در مورد یک شی فعال میشوند به این ترتیب میتوانیم تجربهای گسترده و غنی از فضا، اشیاء و سایرین داشته باشیم (گالیسی، ۱۳۹۹).
بر اساس تقابل نگرشهای مورد بحث علاقه مندان و معماران و منتقدان نظرات خود را در باب معماری به شکلهای مختلف بروز میدهند. پالاسما از زبان آلواروآلتو در کتاب ذهن در معماری میگوید:
«ایدههای معماری معمولا به صورت فرمهای واضح و کامل متولد نمیشوند، بلکه به صورت تصاویر پراکنده و اغلب به عنوان احساسات انداموار بیشکل به وجود میآیند. این تصاویر به مرور زمان در قالب طرحها و مدلهای مختلف از ذهن بیرون میآید، سپس با عبور از فرایندهای طراحی عملیاتی، تصاویری دقیق و مشخص تبدیل میشود. دقیقاً همانطور که جنبههای فرهنگی خود را تغییر میدهیم، فرهنگ نیز همیشه در حال تغییر ساختاری شناختی ماست» (پالاسما،۱۳۹۹).
در همین کتاب نیز اشاره میکند که ما اشیاء و محرکهای محیطی را از طریق یک فرایند انتزاعی درک نمیکنیم، بلکه این کار از طریق نحوۀ پاسخگویی و برخوردمان با اشیا، یا نحوهای که آنها را تغییر میدهیم صورت میگیرد. مغز بدن و محیط بر یکدیگر تاثیرات تعیینکننده دارد (پالاسما، ۱۳۹۹).
حتی در نقطۀ مقابل این نگاه افرادی چون دیوید رو که نگاهی استقلالگرایانه به دیسیپلین معماری دارند میافزاید که امروز نگاه به معماری به عنوان محصول زمینۀ خود امری کاملاً طبیعی است. امروزه از یکسو شاهد اشتیاق برای مشارکت در وضعیت امروز دنیا هستیم. این اشتیاق برای مشارکت تاکید روی شیء معماری را کم کرده و بر استفاده از دانش معماری در یک دامنه بزرگتر تاکید میکند. امروز معماران برای وابستگی بیشتر از استقلال ارزش قائل اند. (دیوید رو، ۱۳۹۹)
حتی در مقایسه بین چهرههایی که تقریباً در یک گرایش طبقهبندی میشوند تفاوتهای بسیاری میتوان دید همانطور که گفته شد، تکتک اطلاعاتی که وارد ذهن شده و پیشزمینه فرد را میسازد در تفکر، خلاقیت، طرح و نگاه معمار مؤثر است و این در مهمترین مسیر معماری یعنی آموزش فرد باید در نظر گرفته شود که البته در مدارس مختلف و استودیوهای متنوع با اساتید مختلف، خود را نشان میدهد. همین بحث است که تخصص مدارس مختلف را در شناخت مسیر آموزشی نشان میدهد.
در واقع از تمام گفتههای مطرح شده برای بررسی جزئی و شناخت کامل مسیر اصلی پیش رو چنین برمیآید که برای شناخت عملکرد مغز در روند طراحی معماران باید زندگینامه و صحبتهایی از معماران مختلف را بررسی کنیم تا بفهمیم چه در مغزشان میگذرد و بتوانیم آنها را بررسی و مطالعه کنیم.
در مثالی به بررسی کوتاه و مختصری از گفتگوی دو معمار که چندین سال پیش اتفاق افتاده اشاره میشود. رم کولهاس و پیتر آیزنمن. دلیل انتخاب این دو فرد اول به این دلیل است که تقریبا در یک نگاه دستهبندی میشوند و بعد این که اندیشههایشان در سالهای گذشته بر دیسیپلین معماری بسیار موثر بوده و مهمتر این که در معماری ایران در چند سال اخیر موجب ایجاد مباحث زیادی در بحثهای تئوریک و آکادمیک شدهاند.
کولهاس فردی که از روزنامهنگاری وارد معماری شد، ذهنی گسترده به دنبال اطلاعات بیرونی متنوع اعم از سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی، شهر و دیگر مقولات فرهنگی انسانی و مؤسس دفاتری بزرگ با نامهای AMO و OMA که علاوه بر طراحی معماری به مطالعات هدفمند شهر و مطالعات فرهنگی در این دفاتر پرداخته و در راستای برنامههای معماری و ایدههای خاص به کار میپردازد و از محیطی اروپایی در هلند رشد کرده است.
در مقابل، پیتر آیزنمن زاده آمریکای بزرگ، شهر نیویورک، مجمعالجزایر فرهنگی دنیا، با رشد در دانشگاه کرنل علاقهمند به مطالعات فلسفی و تاریخی عمیق و کنکاش در زمینه تاریخی با نگاه دیسیپلینمحور و از معدود معماران مطرح جهانی که آموزش خود را تا مقطع دکترا پیموده و در دانشگاه کمبریج زیر دست فردی چون کالینرو تاریخ معماری را آموزش دیده است.
هدف از معرفی کامل این دو، شناساندن آنها نیست بلکه دادن اطلاعاتی از گذشته ذهنی و دیتاهایی است که مغز و ذهن آنها را تحت تاثیر گذاشته است و این خود در مسیر طراحی و تفاوت نگاه آنها مؤثر است.
اگر بخواهیم تفاوتی مختصر در طراحی این دو ذکر کنیم، آیزنمن فردی است که بیشترین طرفداری را در سالهای اخیر از استقلال معماری دارد و در معماریاش نشان داده که به انتقاد و تغییر نگاه در الگوهای معماری معتقد است و علاوه بر تاریخ و توجه به زمینۀ معماری نگاه او به زمینه کاملاً انتقادی است نه بهرهگیری از دادههای امروزی. که میتوان نمونههای این نگرش را در پروژههای کانارجیو، ایستگاه بازرسی برلین و مرکز هنری وکسنر دید. او آنقدر به معماری و اهمیت آن معتقد است که به دید تمام دنیا با موضوع معماری اعتقاد دارد و در بخشی از گفتگوهایش میگوید:
«معماری یک فعالیت فرهنگی است، تفاوت معماریها در تفاوت عملکردها نیست، بلکه تفاوت در دید نسبت به معماری در مقام یک ظرف است» (آیزنمن، 1400). او اعتقادی به ارتباط دیسیپلینها به معماری ندارد و همیشه مخالف تأثیر معماری بر جهان به صورت مستقیم است و ذهن و ایدههایش در راستای انتقاد در دیسیپلین است.
در نگاه آیزنمن نگرش بیرونی متفاوت است. «چطور معماری با سلطه حس بینایی ارتباط برقرار میکند. به این معنی که چطور بینایی بر شیوه نگاه ما به معماری و فکر کردن به آن تأثیر میگذارد. این موضوع در برابر مسئلۀ متافیزیک حضور قرار میگیرد: اینکه هستی نه تنها هستی، بلکه بازنمایی نشانۀ هستی هم هست» (روحی، ۱۳۹۴).


در مقابل دید گسترده و کلگرا به معماری از نظر کولهاس در گفتگوی خود با آیزنمن متفاوت است: «اگر مجموعهای از انتخابهای مختلف داشته باشیم که شامل ایجاد تغییر در دنیا و رهاکردن آن به همان شکلی که هست باشند، معمار باید همیشه طرفدار تغییر باشد (روحی، ۱۳۹۴).
او از لحاظ شروع طراحی و ایجاد الگوهای طراحی نیز نگاهی کلگرا و جهانی دارد و به گفته خودش اقتصاد و فرهنگ جهانی اهمیت فراوانی در طراحیاش دارد و این از نیمه دیگر وجودش که از روزنامه نگاری الهام گرفته به دست میآید.
به گفتۀ او در طراحی، دیاگرام برای ما، تنها وسیلهای برای شروع معماری یا وسیلهای برای اینکه به ما کمک کند معماری را شروع کنیم نیست. بلکه در عین حال وسیلهای است که با کمک آن، به دنیا نگاه میکنیم و تلاش میکنیم بعضی از ویژگیهای عجیبی را که میبینیم بازنمایی کنیم.(روحی، ۱۳۹۴)
نحوه مواجهه دو دیدگاه با دو پیشزمینه و آموزش متفاوت به طراحی را در همین چند خط میتوان دید و حتی میتوان کتابها در این مورد نوشت و راهی بلند و دشوار در پیش است. این مبحث و مقایسه آن میتواند بسیار گسترده و ادامه دار باشد ولی این چند گفتار بیشتر برای بازگشایی گفتگوهایی با دیدی نو در جامعه معماری بود که امیدوارانه در پی گشایش بابهای جدیدی در فرایند طراحی و آموزش آکادمیک آن است.
درمات، موران، ۱۳۹۹، ادموند هوسرل پدیدار شناسی، متفکران بزرگ فلسفه ذهن، نشر لگا، تهران.
هاینما، سارا، ۱۳۹۹، مرلوپونتی: فلسفه پدیدارشناسی ذهن، متفکران بزرگ فلسفه ذهن، نشر لگا، تهران.
ال جانسون، مارک، ۱۳۹۶. معنای مجسم معماری، ذهن در معماری، نشر معمار، تهران.
مالگریو هری فرانسیس مالگریو، ۱۳۹۵. مغز معمار، نشر هنر معماری قرن، تهران.
پالاسما یوهانی، ۱۳۹۹. همدلی و خیال تجسم یافته، معماری و همدلی. کتابکده کسری، مشهد.
هارمن، گراهام، ۱۳۹۹. معماری و هستی شناسی شی محور، ترجمه پویان روحی، کتابکده کسری، مشهد.
گالیسی، ویتوریو، ۱۳۹۹. بروز فضای معماری از درون، معماری و همدلی، کتابکده کسری، مشهد.
رو، دیوید، ۱۳۹۹. معماری و هستی شناسی شی محور. ترجمه پویان روحی، کتابکده کسری، مشهد.
آیزنمن ، پیتر، ۱۴۰۰. مظنونین همیشگی، ترجمه مهشید معتمد،انتشارات فکر نو، تهران.
روحی، پویان، ۱۳۹۴. ابر انتقادی. کتابکده کسری، مشهد.