موضوع پروندۀ شمارۀ سوم کوبه «معماری و ملیگرایی» است. روی جلد این شماره تصویر تغییریافتهای از جلد مجلۀ ایرانشهر است؛ مجلهای که از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۰۶ در برلین چاپ میشد و میخواست «وسیلۀ جلوهگری تجلیات روح ایرانی در ساحت علم و ادب» باشد و «اسرار ترقی ملتهای اروپا را ایضاح و احتیاجات حقیقی ایران را به تمدن اروپایی شرح» دهد. دو ستون هخامنشی، که در آن زمان، بهتازگی توانسته بود نماد کهنگی ایران شود، با تاقی نیمدایرهای که احتمالاً منظور همان تاق ساسانی است، ترکیب شد و بر پیشانی مجله نقش بست. نمیدانیم که کاظمزادۀ ایرانشهر، مدیر مجله، و طاهرزادۀ بهزاد، طراح جلد مجله، چه تصوری از معماری ایرانی داشتند. تصور آنها از معماری ایران این ستونها و این تاقهای پیشااسلامی بود یا شکلهای نئوکلاسیک طرح طاهرزاده برای مقبرهٔ فردوسی. رجوع به توضیحات کاظمزاده دربارهٔ این طرح، تصور عجیب آنها از معماری ایرانی را آشکار میکند. او این طرح نئوکلاسیک را «جامع مزایای اسلوب معماری قبل و بعداز اسلام ایران» و «تمثالی از روح جاویدان نژاد ایران» میداند. گویی اینجا مرز بین ایران و غرب برداشته میشود.
رابطۀ ملیگرایی و معماری در ایران همچون مسئلۀ تصویر جلد ایرانشهر و طرح مقبرهٔ فردوسی پیچیده است؛ ترکیبی از تأثیر و تأثرات سبکی، سیاسی، و روشنفکرانه است و سیاستمدار و روشنفکر و معمار و هنرمند بر آن اثر گذاشته است. بهعبارتی میتوان گفت ملیگرایی ایرانی در معماری متجسد شد و شکل محسوس گرفت و به معماری عمومی ایران مدرن شکل خاص خودش را بخشید. مسئلۀ ملیگرایی و معماری در سبکشناسی معماری خلاصه نمیشود، بلکه بهزعم من میتوان ملیگرایی را قویترین نیروی اثرگذار در شکلگیری گرایشهای مختلف هنر ایرانی تا همین امروز دانست. گرایشهایی چون مکتب سقاخانه در نقاشی، مرکز حفظ و اشاعه در موسیقی، معماری پهلوی اول و معماری مدرن ایرانی در دهههای ۴۰ و ۵۰.
اما بهنظر میآید ملیگرایی دیگر الهامبخش نیست؛ دیگر هنرمندان را قانع نمیکند. انگار با شرایط زمانۀ ما، زمانۀ سفر و مهاجرت و هنرمندان بینالمللی و رسانه، نمیخواند. دیگر تمام پیشفرضهای شکلدهندهاش زیر سؤال رفتهاند. گویی ملیگرایی باید کنار برود تا جایش را به اندیشههایی نوتر بدهد یا حداقل بازاندیشی شود.
تا کنون رابطۀ معماری و ملیگرایی به رابطهای مبتنی بر شکل و سبک فروکاسته شده است. تحلیلهایی که بیشتر بر شکلهای ستونها، تناسبات و عناصر معماری تأکید داشتهاند بیشترین حجم مطالب دربارۀ ملیگرایی و معماری را تشکیل میدهند. در این شماره از کوبه سعی ما این بود که اندکی پا را از این فراتر بگذاریم و راجع به ملیگرایی و معماری از سویی در بنیانهای مفهومیاش و از سوی دیگر در زمینۀ تاریخ اجتماعی و سیاسیاش بحث کنیم.
در این شماره پنج متن که برای کوبه نوشته شدهاند و یک پیوست که ترجمهای از مقالهای منتشرشده در مجلۀ مقرنس است منتشر شده است. اولین متن گفتوگویی است با آیدین ترکمه، مؤسس و عضو هیئت تحریریۀ نشریۀ انتقادی فضا و دیالکتیک. در این گفتوگو دربارۀ مفاهیمی چون ملیگرایی، ملت، ایدئولوژی و فضا بحث کردهایم. در «ساختن ملت و معماری مدرن در قرن بیستم» تالین گریگور، استاد تاریخ هنر دانشگاه کالیفرنیا، در چارچوب دیدگاه پسااستعماری، فضاهای عمومی و خصوصی و نقش معماری ملیگرایانه و معماری مدرن در این فضاها را مقایسه کرده است. سعید خاقانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در «ایران کجاست؟» مفهوم «ایران» را به پرسش کشیده است و نقش معماری را در شکلگیری درست این مفهوم بررسی کرده است. «معماری ایرانی، سوزنبانان و آرشیتکتهای جوان» متنی است از بابک افشار، عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی، که کوشیده است در آن معنای «معماری ایرانی» را به لحاظ نظری به پرسش بکشد و نحوۀ وجود چنین مفهومی را بررسی کند و جایگاه آن را از «مفهومی انتزاعی» به «پدیداری تاریخی» برساند. فراز طهماسبی، کارشناس ارشد مرمت شهری از دانشگاه تهران، در «شمع، آفتاب، نور، ظلمت: نگاهی به ‘دیگری’های ملیت ایرانی از دریچۀ سیاستهای بهرسمیتشناسی» سعی کرده ملیگرایی و جنبههای رهاییبخش و بحرانزای آن را از دریچۀ سیاستهای رسمیتشناسی و با اتکا به خوانش چارلز تیلور، فیلسوف کانادایی، از این سیاستها بررسی کند. در انتها، در پیوست این شماره از کوبه ترجمۀ مقالهای از کشور ریزوی منتشر شده است. او در این مقاله به نمایشگاه و کنفرانس «هنر ایرانی» در ۱۹۳۱ لندن و کتاب سیری در هنر ایران پرداخته است و با رویکردی پسااستعماری، نقش آرتور اپهام پوپ در شکلگیری تاریخ هنر ملیگرایانهٔ ایرانی را بررسی کرده است.
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
- 18 اردیبهشت 1401
- 27 مرداد 1399
- 27 مرداد 1399