عرصه‌ای آزاد برای اندیشیدن دربارهٔ معماری ایران

شهر و بیداری

می‌توان آگاهی و بیداری را همزاد یکدیگر پنداشت؛ بیداری فرآیندی‌ست که در طول زمان روی می‌دهد. زمانْ یعنی رخداد و تجربه زیستن، این علت آگاهی‌ست. بناها و شریان‌ها بستری‌اند برای پیوستار این تجارب، به‌تبع، تشکیل و تکامل آگاهی. فضا مهمترین رکنی‌ست که شهر با آن معنا می‌یابد. روایت شهر از زمانی آغاز می‌شود که رخدادی در آن اتفاق افتد؛ شهرهای بسیاری در سرتاسر این کره‌ی خاکی دچار اتفاقات بزرگی نظیر زلزله، جنگ و سیل شده‌اند. شهر دگرگونی و تکامل آگاهی بر زیستن و در زیستن را روایت می‌کند.این رخدادها آن را دچار دگرگونی می‌کنند و فضا، که به فراخور رخداد تغییر یافته و تصاعد معنا یافته، آگاهی فردی و جمعی را تعالی می‌بخشد. انسان نقش اول این داستان را بازی می‌کند. انسان خالق فضاست و با زیستن روح در آن می‌دمد و تکامل همه چیز در معناست. بنایی که به فراخور خلق، رخداد یا تجربه ی زیسته و به تکامل می‌رسد. به‌عنوان مثال، بنایی که در جنگ در اثر اصابت گلوله آسیب دیده، اکنون بر خود نشانه‌هایی دارد که جنگ را روایت می‌کنند؛ این فضا، به‌نوعی، به تکامل رسیده تا مفهومی را بازگو کند: مفهموم استقامت و پایداری.

از طرفی انسان خالق، تاریخ را نوشته و چیزی را خلق و زیست کرده که بازگوکننده تاریخ خود است و بسته به زمان تکمیل کننده بخش مهمی از آن. این بخش زمانی آغاز می‌شود که انسان تصمیم می‌گیرد تغییری ایجاد کند، این تغییر چه در کالبد و چه در کارکرد آن باشد در برگیرنده پیام و مفهومی تازه ورای تاریخ پیشین خود را بیان می‌کند. انسان در برهه‌‌هایی در تکاپو برای حفاظت از تاریخ در خطر حذف شدن دو تصمیم را اتخاذ می‌کند.

اولین و ساده‌ترین راه‌حل تخریب!

وقتی انسان تصمیم به تخریب می‌گیرد، چشمش را بر روی تاریخ می‌بندد و این‌گونه موجب تمام شدن ماجرایی می‌شود که سال‌هاست روایت شده. این اتفاق در مواردی موجب آگاهی خواهد شد، در حقیقت اثری معکوس. درست است که یک کالبد حذف می‌شود اما مهمترین چیزی که کالبد را معنا می‌کند روح و روایت آن از تاریخی‌ست که در طی سالیان متمادی بَر آن اثر گذار بوده و مرتبه‌ای بالاتر از میراث معماری برجای گذاشته و آگاهی را سبب می‌شود، آگاهی جامعه حتی در نبود فضایی که در آن زندگی جاری باشد. در اینجا می‌توان به تخریب تنها کلیسای کرمان اشاره کرد که علی‌رغم تخریب آن در یاد و خاطره مردم شهر باقی مانده و یادآور همدلی و اتحاد مردم برای حفظ یکی از معدود بناهای باقی مانده از مسیحیت در کرمان بوده.

تصاویری از کلیسای تخریب‌شده‌ی کرمان

دومین مورد و درنگ حفاظت!

حفاظت از فضایی که موجب تجلی رخدادی شده کاری دشوار است، حفاظت را می‌توان شمشیری دو لبه دانست که موجب شک و تردید در انتقال تاریخ به آیندگان می‌شود در این موضوع که فضاها نیاز به حفاظت دارند شکی وارد نیست اما اینکه چگونه و با چه قصدی حفاظت شود مسئله‌ای پیچیده‌است. اگر به مثال اول در خصوص اصابت گلوله به بنایی رجوع کنیم دو راه برای حفاظت را در پیش رو داریم؛ اول آنکه بدون هیچ‌گونه اغراق آن را حفظ کنیم و مفهومی را بیان کنیم که جامعه را نیازمند تفکر کند. دوم آنکه بنا را حفظ کنیم ولی اثرات ناشی از اصابت گلوله را بپوشانیم و مفهومی را دچار شک و شبهه کنیم، در حقیقت داستان تازه‌ای را از دل آن بیرون آوریم.

یان زاج‌واتوویچ در خصوص ورشو و اثرهای جنگ جهانی دوم این‌گونه سخن می‌گوید:

«مسئله اسناد گذشته که آلمان‌ها عامدانه و وحشیانه کمر به نابودی آن‌ها بسته بودند تا بتوانند سده‌ها تاریخ یک ملت را محو کنند، باید همچون جزئی لاینفک از شهر در نظر گرفته شود؛ همچون شناسنامه شهر.»

یان زاج‌واتوویچ بیان می‌کند که حفاظت از خرابه‌ها و ویرانه ها می‌تواند اثری مثبت‌تر از حفاظت و درنهایت بازسازی میراث معماری برجای مانده باشد.

آگاهی و بیداری در نتیجه رخداد نمایان می‌شود حال این رخداد در خلق یک فضا خودش را نشان دهد یا در حفاظت از میراثی که در تلاش است معنایی را بیان کند. انسان این رخدادها را در قالب فضا خلق و روایتش را با آگاهی و بیداری شکل می‌دهد. در مواردی آگاهی در شرایطی روی می‌دهد که از داستانی نشات گرفته باشد در این صورت می‌توان به کولوسئوم اشاره کرد که در دل خود داستان‌های تاریک و منزجرکننده‌ای نظیر اعدام مسیحیان را روایت می‌کند و در برهه هایی دچار آسیب نیز شد با این حال حفظ شدن آن باعث آگاهی جمعی از بخش مهمی از تاریخ یک تمدن مهم و عبرت گرفتن از آن شده است. بازخوانی این روایت‌ها منجر می‌شود که ما شهر را که بستر اصلی شکل‌دهنده این اتفاقات است به چشمی دیگر و به عنوان تعالی‌دهنده روایت معنای کالبدها ببینیم و آگاهی را در گوشه‌گوشه‌های آن بیابیم و زیستن را به صورت جمعی و با بیداری بیشتر دنبال کنیم.

نویسنده

دانشجوی کارشناسی ارشد مرمت گرایش میراث معماری دانشگاه شهید بهشتی تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت
شایسته ساسانی‌مقدم

شهر و هیاهو؛ تبیینِ جایگاهِ مکان‌مندی ،اختلاط فرهنگی و رویداد‌مداری در روند شهرسازی معاصر

شهرِ نور‌ و‌ رنگ، شهر مُهیج، شهر‌ِ جشنواره‌ها، شهر‌ِخلاق، شهر‌ِ کار‌آفرین، پایتختِ‌‌ فرهنگی و…تنها نمونه‌هایی از عناوین و استعاراتِ مصطلح در وصفِ اغلبِ شار و

ادامه مطلب