عرصه‌ای آزاد برای اندیشیدن دربارهٔ معماری ایران

تهران: شهری که باید دوباره آن را شناخت

به‌بهانۀ روز تهران

تهران، پایتخت ایران، در طول تاریخ خود به‌عنوان یک کانون فرهنگی و اجتماعی، تحولات عمده‌ای را تجربه کرده است. این شهر با قدمتی نزدیک به دو قرن، نمادی از مدرنیته و معاصریت در ایران به شمار می‌آید و به‌عنوان نقطۀ آغاز تحولات معماری و شهرسازی، نمایانگر تغییرات عمیق فرهنگی و اجتماعی است. در این راستا، بررسی تاریخ معماری تهران و نحوۀ شکل‌گیری و تحول آن، می‌تواند درک بهتری از هویت فرهنگی و اجتماعی این شهر به ما بدهد.

از دوران قاجار، با آغاز تحولات سیاسی و اجتماعی، معماری تهران تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی قرار گرفت. در این دوران، معماران ایرانی به منابع فرهنگی و تاریخی غنی خود متصل بودند و نوع خاصی از معماری را ارائه می‌دادند که نیازهای انسانی را درک می‌کرد. اما با ورود مدرنیته و تأثیرات غربی، به‌تدریج اصول سنتی معماری به حاشیه رانده شد و ساختمان‌سازی بدون رعایت اصول معماری در شهرهای ایران ترویج یافت.

امروزه، در معماری تهران، مفهوم انسان به فراموشی سپرده‌شده و ماهیت فضاها به سمت شکل‌محوری تغییریافته است. به‌عبارت‌دیگر، بناهایی که باید برای تأمین آرامش و نیازهای شناختی انسان طراحی می‌شدند، به معماری‌ای تبدیل‌شده‌اند که بیشتر به تبلیغات و مصرف‌گرایی توجه دارد و تنها جنبه‌های ظاهری آن‌ها مدنظر قرار می‌گیرد. نتیجۀ این روند، ظهور فضاهای معماری و شهری بی‌روح و خالی از خاطرات انسانی است. معماری علاوه بر وظیفۀ حفاظت از گذشته، باید ما را در درک پیوستار فرهنگ و سنت توانمند سازد. وجود انسان تنها به واقعیت‌های مادی محدود نمی‌شود، بلکه او در واقعیت‌های فرهنگی، روانی و زمانی نیز ساکن است. واقعیت وجودی انسان‌ها، وضعیتی پیچیده، لایه‌لایه و دائم در حال نوسان است. در این راستا، معماری به‌عنوان هنری میانجی گر، فضایی برای سکونت و تجارب انسانی درگذر زمان ایجاد می‌کند. مناظر و ساختمان‌ها همچنین مسئول تجسم حافظۀ انسانی هستند. استیون هال، معماری را «هنر میانجی‌گری و درهم‌آمیزی فضا و ماده و زمان در وجهی واحد» توصیف کرده است که به آگاهی انسان نفوذ می‌کند. تجارب خاطره‌انگیز معماری از طریق مکان و زمان خاص بازشناسی می‌شوند.

اگر معماری را نمایندۀ روح، طرز فکر، شیوه زندگی، آداب و عادات یک ملت بدانیم، با دقت و تعمق در بناهای موجود درمی‌یابیم که درگذر زمان صدساله از معماری اصیل ایرانی، تنها ظاهر و پوسته‌ای باقی‌مانده و ابعاد زیبایی‌شناختی آن به فراموشی سپرده‌شده است. گم‌گشتگی معماری امروز ایران ناشی از سرگردانی جامعۀ ایرانی در میان خواسته‌ها و تمایلات متناقض و عدم شناخت درست از مفهوم و ذات معماری ایرانی است.

برای بررسی دلیل سرگشتگی مشهود معماری امروز ایران، نخست باید مفهوم و وجوه معماری را تحلیل کرد. زیرا تصاویر ذهنی انسان‌ها از معماری، بازتاب ایده‌ها و تصورات آرمان‌های زندگی آنان است و بناها جریانی از خاطرات واقعی و ادراکات حسی انسان‌ها را فراهم می‌کنند. معنا در فضای معماری مستتر است و فرم و محتوا جدایی‌ناپذیرند. ازاین‌رو، برای شناخت جوهره و اندیشه‌های به‌کاررفته در معماری بنا، ایده‌های معماران در آثار موردمطالعه از طریق خطوط و در اجسام و فضای شکل‌گرفته در ساختار آن‌ها مشهود است و بهره‌مندی از ادراکات حسی نیز، واسطه‌ای برای انتقال اطلاعات می‌شود. به‌این‌ترتیب، قضاوت‌های عقلانی افراد ابزاری برای تبیین اندیشۀ حسی آن‌ها در درک بیشتر موضوع قرار می‌گیرد.

از سویی دیگر، توجه به ماهیت معماری در جدایی انسان از زمان حال و ایجاد فضایی برای تجربۀ آرام و تدریجی زمان و سنت تجارب اصیل معماری و نزدیک شدن به‌کل بنا ضروری است. جداسازی تصویر ذهنی‌مان از فضامندی و موقعیت آن‌ها غیرممکن است؛ انسان‌ها در گفت‌وگو و تعامل مداوم با محیط پیرامون هستند. نوئل آرنو نیز در شعری به این نکته اشاره‌کرده است: «من [همان] فضایی هستم که در آن قرار دارم».

ایران در چند دهۀ اخیر تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متعددی را تجربه کرده که بر هنر و معماری تأثیرگذار بوده است. تهران به دلیل تاریخ غنی نیازمند تحلیل عمیق‌تری برای درک بهتر معماری و فرهنگ خود است. تحولات معماری از زمان عباس میرزا آغاز شد و با وقوع مشروطه و ظهور ایران جدید، تحولات معماری به‌طورجدی آغاز شد. در دورۀ پهلوی اول، با ورود معماران خارجی و اعزام دانشجویان به اروپا، تحولی در معماری ایجاد شد. ورود معماران جوان که اغلب در اروپا تحصیل‌کرده بودند، تحولی در حرفه معماری ایجاد کرد. این معماران به‌تدریج با مفاهیم جدید و طراحی مدرن آشنا شدند و تلاش کردند تا اصول سنتی را با نوآوری‌های معاصر ترکیب کنند. در این دوران، معماران به تاریخ ایران و آثار غیر ایرانی توجه نشان می‌دادند و معماری نئوکلاسیک اروپا تأثیر قابل‌توجهی داشت. پایان دوران پهلوی اول و شروع فعالیت جدی دانشکدۀ هنرهای زیبا در سال 1319، تأثیر زیادی بر آیندۀ هنر ایران داشت. مدرنیسم به‌عنوان سبک غالب تدریس شد و طراحی مدرن بر مبنای اجزا و ترکیبات هندسی شکل گرفت. پس از جنگ جهانی دوم، مشکلات مالی مانع سازندگی شد و تمرکز بر تکمیل طرح‌های ناتمام قبل از جنگ بود. بحران آذربایجان، ملی شدن نفت، شکاف دولت‌ها و تحریم‌ها تا سقوط مصدق در 1332، مانع پیشرفت اقتصادی شد. اما پس‌ازآن این تحولات در دوران پهلوی دوم شتاب بیشتری گرفت. در این دوران، استفادۀ وسیع از مصالح جدید مانند فولاد و بتن به ساخت بناهای بلند انجامید، ولی به معماری سنتی آسیب رساند. معماری مدرن که از اصول غربی تقلید کرده، باعث فراموشی سبک ایرانی شد.

تأسیس مهندسین مشاور در ایران پس از جنگ دوم جهانی آغاز شد. با ورود مهندسان مشاور خارجی، ایرانیان به تأسیس شرکت‌های مهندسین مشاور پرداختند و مقرراتی ازجمله الزام به شریک 50 درصدی ایرانی وضع شد. ورود ایدۀ مهندسین مشاور به ایران تحولی در حرفۀ معماری بود. در اواخر دهۀ 40، افکار لویی کان بر معماری مدرن ایران تأثیر گذاشت و از مفاهیم فراتر از ظواهر گذشته حمایت کرد. از دهۀ 1340، توجه به معماری گذشته ایران آغازشده و حس زیبایی‌شناسی آن باقی‌مانده است. تلفیق سنت و معماری معاصر بدون قاعده خاصی صورت می‌گیرد و فرم و محتوا به هم وابسته‌اند. سال‌های 1332-1357 نقطۀ عطفی در معماری ایران بود که ابوالحسن ابتهاج به‌عنوان رئیس سازمان برنامه‌وبودجه، مدیریت آن را بر عهده داشت. او با تغییر روش‌ها، مهندسان داخلی را به‌تدریج جایگزین شرکت‌های خارجی کرد و معماران جدیدی که اغلب در آمریکا تحصیل‌کرده بودند، به کار مشغول شدند. در این مسیر، اصلاحاتی در فرایند مناقصه‌ها و واگذاری طرح‌های دولتی به پیمانکاران رخ داد. معماران جوان به آثار ایرانی توجه بیشتری داشتند، اما افزایش ناگهانی قیمت نفت در 1353 به بحران و اختلال در طرح‌ها ختم شد. واگذاری طرح‌ها به نهادهای دولتی و اختلاف‌نظرها باعث کندی کارها شد. پروژه‌ها به مهندسان خارجی واگذار شد، ولی بیشتر آن‌ها ناتمام ماندند و هزینه‌های سنگینی به کشور تحمیل شد. درآمد نفت به ورود سرمایه‌های خارجی و حرکت به سمت بخش خصوصی منجر شد که باعث ناتمامی طرح‌ها در هر دو بخش شد.

پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، تغییراتی عمیق در معماری به وجود آمد که بر اساس آرمان‌های فرهنگی و ملی شکل گرفت. این تغییرات شامل توقف سرمایه‌گذاری‌ها و ضرورت دستیابی به هویت ایرانی-اسلامی بود و به تنوع دیدگاه‌ها در معماری انجامید.

در اواخر قرن بیستم، معماری به کثرت‌گرایی و نظریات متنوع روی آورد. معماران امروزی به دنبال طراحی هندسه‌ای هستند که بر اساس زمان و مکان خاص نباشد و بیانگر تجربیات انسان معاصر باشد.

تنوع نگرش‌های معاصر و انتخاب مناسب از میان آن‌ها ناشی از کثرت افکار است. ورود به دوران پسامدرن و تضعیف اصول پیشین چالشی فلسفی برای معماری ایجاد کرده است. این تکثر، ویژگی بارز معماری ایران در سال‌های اخیر است و آیندۀ روشنی برای این رشته دیده نمی‌شود؛ اکثر آثار معاصر به‌جز مواردی معدود، ارزش خاصی ندارند. وجود چند نمونۀ موفق نمی‌تواند در برابر انبوه ساخت‌و‌سازهای بی‌فکر مقابله کند و این پروژه‌ها عموماً نتیجۀ شرایط خاص و «گلخانه‌ای» هستند. برخی کارشناسان تحولات فرهنگی معماری ایران را ناشی از نوسان بین «سنت» و «نوگرایی» می‌دانند و سردرگمی امروز را به این دو قطب مرتبط می‌کنند. «معماری معاصر» مجموعه‌ای از نگرش‌های شناخته‌شده و ارزشمندی است که بر اساس طرز تفکرهای مختلف تأثیر زیادی بر معماری دارد و خلاقیت و نوآوری از ویژگی‌های آن است. «معماری روز» شامل تمامی ساخت‌و‌سازهایی است که روزبه‌روز گسترش می‌یابند و همۀ سبک‌ها و سلیقه‌ها را دربر می‌گیرد. این بخش نشان‌دهنده مدها، بناهای دولتی، مسکونی و عمومی است و رویکردهای برنامه‌ریزی و شهری را انعکاس می‌دهد؛ بااین‌حال، همیشه موردانتقاد نخبگان بوده و به‌ویژه در کشورهای درحال‌توسعه با هویت نامشخص، انتقادات بیشتری به آن می‌شود.

درنتیجه، تهران به‌عنوان یک شهر با تاریخ و فرهنگی غنی، نیازمند تحلیل عمیق‌تری است تا بتوان به درک بهتری از معماری و هویت فرهنگی آن دست‌یافت. شناخت این تنوع و تلاش برای ایجاد تعادل میان سنت و نوآوری، می‌تواند به بازسازی هویت معماری تهران و ایران کمک کند. ما باید به یاد داشته باشیم که معماری تنها ساخت‌وساز نیست، بلکه ابزاری برای ارتباط انسان‌ها با محیط و یکدیگر است و می‌تواند نقش مهمی در شکل‌گیری هویت فرهنگی و اجتماعی ما ایفا کند. درنهایت، تهران، با تمام چالش‌هایش، در تلاش برای یافتن هویتی جدید و معاصر، باید به سمت فضایی حرکت کند که نه‌تنها زیبایی‌شناسی، بلکه نیازهای انسانی را نیز تأمین کند.

تهران به‌عنوان یکی از کلان‌شهرهای جهان، نیاز به معماری‌ای دارد که با حفظ ارزش‌های فرهنگی و تاریخی، به نیازهای معاصر پاسخ دهد. تلاش‌های زیادی برای بهبود و ارتقاء کیفیت معماری شهری در حال انجام است، اما نیاز به توجه و برنامه‌ریزی بیشتری دارد. با همکاری معماران، شهرسازان و جامعۀ مدنی، می‌توان به خلق فضایی دست‌یافت که نه‌تنها زیبایی و کارآمدی دارد، بلکه هویت و روح شهر را نیز حفظ می‌کند.

معماری امروز تهران، با شناخت و درک بیشتر از نیازهای اجتماعی و فرهنگی، می‌تواند به بازشناسی و تغییر هویت شهری منجر شود. این نه‌تنها به بهبود کیفیت زندگی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند الهام‌بخش نسل‌های آینده نیز باشد.

 

 

نویسنده

پژوهشگر میراث معاصر معماری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت
محمدفرید مصلح

سوژه‌ی فراموش‌شده: زیرساخت

۱. ماهیت زیرساخت «زیرساخت‌ها معیار جامعه‌ی مدرنند».[1] جامعه‌ی مدرن، بدون زیرساخت‌هایش به تصویری پوشالی تبدیل می‌شود که مثل فیلم‌های هالیوودی زرد و توخالی است. امروزه

ادامه مطلب