عرصه‌ای آزاد برای اندیشیدن دربارهٔ معماری ایران

ستون‌های دودی آسمان

معماری روایتگر بی‌صدای فرهنگ‌هاست؛ هر آجر، هر ستون، هر طاق، انعکاسی از باورها، آرزوها و خیال‌های انسان‌هایی است که در سایه آن زیسته‌اند. در عناصر معماری استعاره‌ای نهفته است از رازهای انسان زمانه خود، رازهایی از نگاه او به جهان و کشمکش‌های او با طبیعت و زمان همانگونه که هایدگر می‌گوید: «بنا کردن، سکونت کردن است؛ سکونت کردن، شیوه بنیادین هستی انسان است[1].». مطالعه معماری سفری به قلب فرهنگ‌ است، جایی که سنگ و خشت به سخن می‌آیند و داستان انسان را روایت می‌کنند. از این رو است که می‌توان گوش سپرد به روایت ستون‌های باستانی یا دودکش‌های عصر صنعت از انسان عصر خود.

ستون در دنیای باستان محدود در بی‌کرانگی است و تنها در ارتباط با سقف، طاق، یا ساختارهای بالادست معنا می‌یابد. سقف، حدود آن را تعیین می‌کند و ستون به‌عنوان جزئی از یک کل هماهنگ، به معنای وجودی خود دست می‌یابد. ستون‌ها، حتی در شکوهشان، به یک نقطه پایان ختم می‌شوند: سرستون؛ جایی که به وضوح نشان می‌دهد که این عنصر در خدمت جهان محدود و نظام‌مند است. این وابستگی به “کل”، بازتاب فلسفه جهان‌بینی باستانی است. تمدن‌های باستانی به نظم کیهانی، اسطوره و ارتباط نزدیک میان انسان، طبیعت و خدایان باور داشتند. ستون‌ها نماد این هماهنگی‌اند، پیوند میان زمین (پایه ستون) و آسمان (سقف). در دنیای باستان، انسان در برابر خدایان، طبیعت و سرنوشت، جایگاهی متواضع دارد. ستون نیز مانند انسان، بخشی از یک طرح بزرگ‌تر است. ستون‌ها اغلب در معماری مذهبی، مانند معابد یونانی یا مصری و یا کاخ‌هایی نظیر تخت جمشید هخامنشی به کار می‌رفتند. پیوند معنایی ستون‌های باستانی با قدرت و تقدس، همان ارتباط وثیق بین دودکش‌ها به عنوان نماد دنیای صنعت با قدرت و سرمایه و مفاهیم مقدس دنیای صنعتی و مدرن را تداعی می‌کند. همانطور که سبک‌ها و تزئینات ستون‌ها (مانند دوریک، یونیک، کورنتی در یونان) هویت و زیبایی‌شناسی تمدن‌ها را نشان می‌دادند، دودکش‌ها نیز هویت شهر صنعتی محسوب می‌شدند.

دودکش‌ها عموماً طراحی ساده و بدون تزئینات داشتند. این سادگی به نوعی نشان‌دهنده اصول عملکردگرایانه معماری صنعتی بود، جایی که اولویت بر کارکرد و بهره‌وری قرار داشت. آن‌ها نشان‌دهنده قدرت مکانیکی، تسلط انسان بر طبیعت و صنعتی‌سازی فزاینده بودند و به طور ضمنی مصرف‌گرایی و تولید بی‌وقفه را نیز به تصویر می‌کشیدند و ارتفاعشان نشان‌دهنده جایگاه کارخانه و اهمیت آن در اقتصاد محلی بود. ارتفاع و شکل هندسی دودکش‌ها بر خط آسمان شهرها تأثیر گذاشته و به شکلی ناخودآگاه حس تسلط را القا می‌کرد. چنانکه کشیدگی و گاه شکوه ستون‌ها زینت‌بخش کاخ‌ها و معابد بود و حس تسلط و قدرت خداگونه را القا می‌کرد. دودکش‌های کارخانه‌ها و ستون‌های باستانی هر دو روایتگر داستان‌هایی از تمدن بشری‌اند: ستون‌ها به‌عنوان نمایندگان دوران‌ تسلط اساطیر و دودکش‌ها به‌عنوان نمادهای تسلط علم، فناوری و اقتصاد بر جوامع. هر دو نقش بسزایی در شکل‌دهی هویت بصری و معنایی دوره‌های خود ایفا کرده‌اند، اما یکی به زیبایی الهی و جاودانگی اشاره دارد و دیگری به قدرت فناوری و زودگذری.

تصویر 1: نقاشی اوژن فلاندن از مخروبه‌های تخت جمشید- Voyage en Perse, avec Flandin, éd. Gide et Baudry, 1851،

در این میان تفاوت ستون باستانی و دودکش نیز از چند جنبه قابل توجه است. ستون‌ها بیش از آنکه عملکردی باشند، عنصر وجودی (کالبدی) بنا هستند، بنا با ستون هست می‌شود و سقف و سرپناه را نگه می‌دارد؛ نمادین و زیبایی‌شناسانه‌اند، در حالی که دودکش‌ها بیشتر عملکردی هستند. ستون‌ها متصل به یک سازه متوازن هستند، اما دودکش‌ها عمودی و جداافتاده‌اند. دودکش در دنیای جدید بی‌نهایت و بی‌حد است و برخلاف ستون، ساختاری مستقل دارد، نیازی به سقف ندارد و به‌تنهایی می‌ایستد. معنای آن نه از اتصال به سازه‌ای دیگر، بلکه از عملکرد و پیامدش شکل می‌گیرد. برخلاف ستون که محدود به یک سرستون است، دودکش گویی به بی‌نهایت می‌رسد. دود از دهانه آن بیرون می‌آید و در آسمان ناپدید می‌شود و مرز میان کالبد و فضای نامتناهی را می‌شکند. گویی که بازتاب یکی از ویژگی‌های اصیل دنیای مدرن باشد؛ فردگرایی. دودکش، همچون نمادی از انسان مدرن، از ساختارهای کلان جدا شده و خودمختار است. در دنیای مدرن، انسان دیگر به مرزهای مشخص باستانی و تاریخی محدود نیست. همانطور که انقلاب صنعتی و تکنولوژی، جاه‌طلبی انسان برای عبور از محدودیت‌ها را بیش از پیش نمایان می‌کند، دودکش با جهت عمودی و ارتباطش با آسمان، نماد این حرکت به سوی بی‌نهایت است که از چارچوب‌های ازلی و الهی رها شده است. نه به نظم و سقف نیاز دارد و نه در پی تعادل است. دودکش‌ها ستون‌های دودی آسمان‌اند. ستون‌ها جهان را نگه می‌دارند، اما دودکش‌ها جهان را تغییر می‌دهند؛ ستون‌ها متواضع‌اند و به نظم وفادار، اما دودکش‌ها جاه‌طلب‌اند و رو به جدا شدن. این تغییر، بازتابی از گذار انسان از نظم الهی به عصر تسلط علم و تکنولوژی است.

تصویر 2: کارخانه چرمسازی خسروی تبریز. منبع: آرشیو شخصی کریم میمنت‌نژاد.

سرستون‌ها مظهر خیال آرمانی‌اند مثل لاماسو، شیر و گاو در سرستون هخامنشی یا تناسبات انسان آرمانی در دوریک و یونیک یونانی نمایانگر خیال انسان باستانی در چارچوبی آرمانی و نظم‌یافته است ولی دودی که از دودکش بیرون می‌آید بی‌شکل و سیال است و به بی‌نهایت وصل می‌شود و این یعنی آرمان و خیال انسان دوران جدید. در سرستون هخامنشی، خیال انسانی به طبیعت و اسطوره متصل است. لاماسوها تجلی پیوند میان قدرت حیوانات و عظمت الهی هستند. و در ستون‌های یونانی، تناسبات سرستون (براساس اصول ریاضی و هندسه) نماینده آرمان زیبایی‌شناسی و نظم کیهانی است. خیال انسانی به دنبال هماهنگی با طبیعت، خدایان، و جهان است. انسان باستانی در تلاش برای تجسم الوهیت یا هماهنگی کیهانی است و اشکال را به نحوی تعریف‌شده و قابل‌فهم برای خود در می‌آورد. دود برخلاف سرستون، هیچ شکلی از پیش‌تعریف‌شده ندارد. از دودکش خارج می‌شود، در باد پخش می‌شود، به بی‌نهایت متصل شده و هرگز محدود به چارچوب خاصی نمی‌شود. این بی‌شکلی و سیالیت، بازتاب خیال مدرن است. دود، نه پایدار است و نه قابل تعریف؛ خیال انسان مدرن، درست مثل دود، متکثر، متغیر و ناپایدار است. انسان مدرن با دودکش و دود، دیگر به “تعریف‌شدگی” خیال اسطوره‌ای یا آرمانی قانع نیست. در دنیای باستان، زیبایی‌شناسی به معنای کشف و نمایش نظم بود؛ چه در اسطوره‌ها و چه در تناسبات. ستون‌ها و سرستون‌ها، زیبایی را به‌ عنوان چیزی پایدار و محدود نمایش می‌دادند. اما در دنیای جدید، زیبایی‌شناسی به معنای جریان و تغییر است. دود، با بی‌نهایت‌گرایی‌اش، زیبایی‌ای را معرفی می‌کند که پایدار نیست و مرزهای سنتی را پشت سر می‌گذارد.

ستون‌ها بخشی جدایی‌ناپذیر از کالبد بنا هستند. اگر ستون نباشد، بنایی همچون معبد یا کاخ باستانی، با همان شکوه و ایستایی، قابل تصور نیست. در این معنا، ستون همچون بدنی است که بنا را نگاه می‌دارد و ایستایی آن، تجسمی از ثبات و پایداری است. این حضور ایستا، گویی زمان را متوقف می‌کند و بنا را به مکانی ابدی بدل می‌سازد. این ویژگی‌ها، که می‌توان آن‌ها را به مفاهیمی زنانه چون حفظ، نگهداری و ثبات نسبت داد، ستون را به عنصری میانه‌رو و متواضع بدل می‌کند. در مقابل، دودکش نیازی به اتصال با کالبد معماری ندارد و به جای بخشی از سازه، عملکردی مستقل را نمایندگی می‌کند. دودکش بخشی از سیستم کارخانه است که معنای آن از هدف و پیامدهایش ناشی می‌شود، نه از کالبد آن. این جنبه عملکردی، یادآور مردانگی‌ای است که با پویایی، تولید و تغییر پیوند دارد. اگر کارخانه‌ای دودکش نداشته باشد، عملکرد آن ناقص می‌شود؛ به این معنا که دودکش نه برای ایستایی، بلکه برای کارکرد ضروری است. این استقلال و جدایی، بازتاب جهان‌بینی انسان عصر صنعت است که در آن، عملکرد بر ایستایی، و ذهن بر بدن اولویت یافته است. دودکش نمادی است از شکاف میان ذهن و بدن؛ جایی که معماری دیگر الزامی برای نمایش هارمونی ندارد و به‌جای آن، ابزاری برای تحقق اهدافی عملی می‌شود.

اما اکنون دودکش‌ها در این سرزمین، اگر فعال هم باشند دود آن‌ها به چشم و حلق انسان فرو می‌رود. آن‌ها دیگر پرچمدار تغییر نیستند؛ خسته و فرسوده، خود بازتابی از بحران و توقف‌اند، نه پیشرفت.‌ نابسامانی‌های اقتصادی و ضعف صنعت در ایران، از شکاف عمیق میان تخیل و واقعیت حکایت می‌کنند در کنار گسست‌های عمیق‌تر میان ذهن و بدن، تخیل و واقعیت، و گذشته و آینده. انسان مدرن، همان‌گونه که ژیل دلوز اشاره می‌کند، به شکلی دوپاره زندگی می‌کند؛ میان میل به آزادسازی خلاقانه از قیدهای گذشته و نیروی ساختارهایی که او را به تکرار و ثبات وامی‌دارند.[2] انسان ایرانی این دوپارگی‌ها را به صورت مضاعف تجربه می‌کند. دوپارگی‌ای که امکان گذار از عصر صنعت به عصر ارتباطات را نیز دشوار می‌سازد. شکافی که شاید بیش از هر چیز، حاصل ناتوانی در تخیل و عدم توفیق در خلق روایتی تازه برای آینده باشد. شاید زمان آن رسیده که ستون‌های خیال را دوباره برافرازیم؛ ستونی که نه فقط جهان ایرانی را نگاه دارد، بلکه میل و منار راهنمای رسیدن به آرمان‌ها باشد و مسیری برای بازآفرینی آینده نشان دهد. دودکش‌ها می‌توانند آتش فردایی روشن را با پیوند ذهن و بدن، گذشته و آینده، واقعیت و تخیل، در جان این سرزمین روشن کنند.

[1] از مقاله “ساختن، سکونت کردن، اندیشیدن”

[2] از کتاب “ضد ادیپ: سرمایه‌داری و اسکیزوفرنی”

نویسنده

پژوهشگر دوره دکترای معماری دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت
شایسته ساسانی‌مقدم

شهر و هیاهو؛ تبیینِ جایگاهِ مکان‌مندی ،اختلاط فرهنگی و رویداد‌مداری در روند شهرسازی معاصر

شهرِ نور‌ و‌ رنگ، شهر مُهیج، شهر‌ِ جشنواره‌ها، شهر‌ِخلاق، شهر‌ِ کار‌آفرین، پایتختِ‌‌ فرهنگی و…تنها نمونه‌هایی از عناوین و استعاراتِ مصطلح در وصفِ اغلبِ شار و

ادامه مطلب