عرصه‌ای آزاد برای اندیشیدن دربارهٔ معماری ایران

فارغ از معماری قدیم: منظور واقعی لوکوربوزیه چه بود؟

این ترجمه برگرفته از یادداشتی است با عنوان «Away From Old Architecture: What Le Corbusier Really Meant» نوشته‌ی Mark Alan Hewitt که در پایگاه تخصصی ArchDaily مورخ 5 می 2022 منتشر شده است.

https://www.archdaily.com/1000499/away-from-old-architecture-what-le-corbusier-really-meant

 

عکس از میشل سیما[1].

 

مقدمه­‌ی مترجمان:

از میان چهار استاد بزرگ معماری مدرن (فرانک لوید رایت، والتر گروپیوس، لودویگ میس ون ­در روهه و لوکوربوزیه) شارل-ادوارد آ.ک.آ لو کوربوزیه، معمار سوئیسی‌تبار بیش از دیگران تأثیرگذار بود و همواره نقد، تحسین و الگوبرداری می‌شد. نقاش، مجسمه‌ساز، معمار و شاعری که مانند میکل آنژ توانست عصر خود را بیان کند. از دید مجله‌­ی تایم بزرگ‌ترین و خلاق‌ترین معمار قرن بیستم بود. لوکوربوزیه را می‌توان به­‌نوعی رهبر معنوی معماری مدرن دانست. او با انتشار دیدگاه‌های خود در مقاله‌هایی در نشریه‌­ی «روح نو» با همکاری «آمِدِه اوزانفان» و کتاب «به سوی یک معماری» و «شهر آینده» ، به آن‌ها صورتی جهانی بخشید. کتاب «به سوی یک معماری» را می‌توان مهم‌ترین کتاب معماری قرن دانست. این کتاب که مجموعه­‌ی مقالات او از مدرنیسم تا پست‌مدرنیسم است در واقع بیانیه‌ای برای تبیین اصول فکری او بود. لوکوربوزیه با اشتیاق سبک جدید را معرفی کرد که در آن خانه در دوران مدرن به عنوان ماشینی برای زندگی توصیف می‌شود. در یکصدمین سالگرد انتشار این کتاب ، مارک آلن هویت در مقاله‌ای به بررسی آن می‌پردازد که اولین بار در وبسایت کامن‌اج و سپس در وبسایت آرک‌دیلی منتشر شد. به همین مناسبت در ادامه ترجمه­‌ی این مقاله را می‌خوانید.

 

متن ترجمه:

امسال (2023) سالگرد یکصدمین سال انتشار ویراست نخست کتابِ دوران­‌سازِ لوکوربوزیه، یعنی به سوی یک معماری[2] است. اگرچه، ترجمه­‌ی انگلیسی جدید از کتاب در سال 2007 با تحسین زیادی مواجه شد، اما اکثر معماران باتجربه و کارآزموده نخستین نسخه­‌ی انگلیسی آن را که در سال 1928 با عنوان به سوی یک معماری جدید[3] منتشر شد، خواندند. مقایسه کردن این 3 نسخه با یکدیگر، به‌­ویژه از یک جنبه‌­ی کلیدی [یعنی] درج واژه­‌ی “جدید[4]” در عنوان کتاب، مفید است.

در واقع، این کتاب راجع به معماریِ جدید نبود، چراکه بخش بسیار کمی از آن ساختمان­‌های سبک بین‌­الملل را به‌­تصویر کشیده است. بلکه از بسیاری جهات نقدی هوشمندانه بود که در صدد بود تا اروپاییان را متقاعد سازد که آن­‌ها انتخاب و چاره‌­ای نداشتند جز آن­که از هر نوع معماری­‌ای که پیش از جنگِ بزرگ [جهانی] ساخته شده بود، دست کشیده و از نو شروع کنند. و در تحقق این هدف به‌­طرز چشمگیری موفق بود.

هنگامی که شارل ادوارد ژانره[5] در سال 1917 به پاریس بازگشت، سال­‌های جنگ را در سوئیس سپری کرده بود، به­‌عنوان معلم کار کرده و خانه‌­ای برای والدین‌اش در شُو دو فوند[6] طراحی کرده بود. او در این شهر، از طریق کارفرمای سابق­ش آگوست پره[7]، با آمِدِه اوزانفان[8] نقاش دیدار کرد و دوستی نزدیکی را آغاز کردند که حاصل آن نه­‌تنها آثار نقاشی بلکه نوشته‌­هایی جنجالی و بحث‌­برانگیز بود. بدون تردید، مهم­ترین محصول همکاری آن­‌ها ژورنال روحِ نو[9] است که در سال 1919 شروع به چاپ کرد و در سال 1925، همزمان با نمایشگاه هنرهای دکوراتیو[10]، چاپ آن متوقف گردید. این مجله به دنبال آن بود که اظهاریه­‌ای برای تبدیل کوبیسم به یک جنبش جهانی در هنرهای پلاستیکی[11] باشد، اما دامنه­‌ی خود را به شهرسازی و معماری گسترش داد. مقالاتی از این مجله، بدون اشاره به نام اوزانفان، در به سوی یک معماری ظاهر شد که او را خشمگین ساخته و باعث کینه و نفاق میان دو دوست شد. [اما] این آخرین باری نبود که آتش‌­افروزِ جوان و جاه­طلب (لوکوربوزیه) در جستجوی آوازه و شهرت از دیگران استفاده می­‌کرد.

 

تصویر روی جلدِ تجدید چاپِ اخیرِ به سوی یک معماری (1995؛ از ویراست دوم سال 1928). عکس از کامن­‌اِج.

 

نهایتا در سال 1922، نقاش و کارآفرین جوان سوئیسی، به همراه پسر عمویش پی­یِر، یک دفتر معماری دایر کرده و شروع به اشاره کردن به خودش با ­عنوان “کلاغ سیاه[12]” قهرمان در میان [هنرمندان] آوانگارد کرد. لوکوربوزیه پیشتر آثار بسیاری را منتشر کرده و راه خودش را در بین چاپ‌خانه­‌های شهر پیدا کرده بود. او طراح گرافیکی بااستعداد، با جایزه­ای برای نوشتار آخرالزمانی به سبک یک اِوَنجِلیست[13] (مبشر آمریکایی) بود. هانو والتر کرافت[14]، هنگامی که بحث می‌­کرد لوکوربوزیه “با عزمی تقریبا عمدی خود را متقاعد نمود که برای نقش انقلابی تراژیک مقدر گشته، جان­‌نثاری که به‌­واسطه­‌ی معماری برای نجات جهان آمده است” ، به لفاظی شبه‌­دینی [او] پی برد. هر موضعی که معماری پس از جنگ بزرگ سال­های 1919-1914 داشت، شبیه به یک مذهبِ کهن بود: عاری از ارزش و تاریخ­‌مصرف­گذشته.

نوشتار او از این جهت  استراتژیک بود که معمار ناامید (که با محیط بورژوایی خود هماهنگ نبود) را به­­‌عنوان یک پرولتر با خود در مسیر پیشرفت همراه می­‌کند. حرکت با روح جدید زمانه، ضرباتی کوبنده برای یک دیدگاه عقلانی، عینی (ابژکتیو)[15] و غیرعاطفی به هنرش وارد می‌­کند. این بحث با لحنی تقریبا پرشور  در 200 صفحه­ با تصویرسازی­ خوب و خوش­‌ساختِ کاملا سیاه‌­وسفید تکرار شد. تکرار، با گسترش جملات در هر تکرار، اندیشه‌­ی اصلی آن بود. به سوی یک معماری، بسیار جلوتر از تمام مانیفست­‌های پیشین، به تقاضا برای بازطراحی تمام‌­عیار جامعه پاسخ داد. و درحالی­­که پرسش­‌هایی وابسته و مرتبط را مطرح ساخت، به­‌ندرت پاسخ‌­هایی متقاعدکننده ارائه نمود، چنان­چه منتقدین جنبش مدرن بارها این موضوع را اثبات کردند.

لوکوربوزیه، با پافشاری بر این­که بحران­‌های رخ­داده به­‌واسطه­‌ی جنگ و محرومیتِ اقتصادی در اروپا، تنها با گونه­‌های ساختمانی افراطی و طرح­های شهری او بهبود خواهد یافت، با چتر نجاتی که آن را تنها ناجی ملت جدید خود می­دانست (او طی دهه­‌ی 1920 شهروندی فرانسه را دریافت نمود)، وارد خلاء شد[16]. او در بخش پایانی بیانیه (مانیفست) خود اغراق را بیشتر کرد، چنان­چه هر نوع مؤسسه­‌ی اجتماعی را، به خاطر مشارکت­اش در به وجود آوردن سرزمین خرابه (سرزمین بایر)[17] که توسط طبقات کارگر، بورژوازی و اشرافی آزمایش ­شد، در اقدامی مشابه، به باد انتقاد گرفت: “سازمان ما چیزی حاضر و آماده ندارد که بتواند به آن پاسخ دهد[18]“.

اسکیس لوکوربوزیه از سال 1925، “ما باید خیابان را از بین ببریم”[19]. کلکسیون نویسنده . عکس از کامن­‌اِج.

 

خانواده، کلیسا، نهادهای آموزشی، بانکداران، صنعت مشاورین املاک- هیچ بخشی از جامعه از خشم او در امان نماند. لوکوربوزیه، با بازگو کردن هنر فردا[20] از هانری پرووانسال (سال 1904)[21]، مصّر بود که هنر مدرن بیان غایی جایگاه جدید انسان در جهان است و او را از بربریت ساده‌­لوحانه‌­ی ناتورالیسم نجات خواهد داد. (هانو والتر کرافت، تاریخی از تئوری معماری، از ویتروویوس تا زمان حاضر [لندن، کتابفروشی زویمر[22]: 1996]. کرافت همچنین به بزرگانِ پیشگام[23] از ادوارد شور[24] و زندگی عیسی مسیح[25] از اِرِست رِنان[26] به­‌عنوان منابع و سرچشمه­‌های شورِ منجی­‌گرایانه‌­ی لوکوربوزیه اشاره می‌­کند.) انسان مدرن که دیگر در بند مزرعه، خانه­‌ی اربابی[27] و 8 ساعت کارِ روزانه نبود، آزاد بود تا به بیان خویش بپردازد و یک زندگی روشنگرانه را دنبال کند. ماشین‌ها پاسخی به مشکلات دیرینه‌­ی او در خصوص کار سختِ بدون نتیجه بودند.

او، مانند ورلن[28] و بودلر[29]، قوه­ی خیال را تقدس­زدایی کرد تا مخاطبانش را به کنش وادار کند. و همچون سن سیمون[30]، در حال فروختن شهر آرمانی بود، اما آرمانشهری که شخصیتِ فیلمِ ژاک تاتی[31] یعنی آقای هالوت[32]، در دهه­‌های بعد آن را نقض کرد.

واژه­‌هایی که او برگزید، واژه­‌های حیوانات دون­‌پایه و “حیوان آدم‌­نما [33]” بودند. جامعه در بند و افسار تاریخ، پوست‌ه­­ای از آداب توخالی[34]، و تجلیل از اصول اخلاقی منسوخ­‌شده گرفتار آمده بود. او، حتی با نکوهیدنِ انقلابی‌­های پیشگام خود، معترض بود که چرا آن­ها کادری جدید از روشنفکرانی که همانند او با پیشرفت­‌های تکنولوژیکی آشنا و همگام باشند را پذیرا نمی­‌شوند. لوکوربوزیه، برخلاف والتر گروپیوس منطقی و خونسرد که نوشته‌­هایش در خصوص چنین موضوعاتی بر نوشته‌­های او مقدم بودند، رهبری بشارت‌­دهنده (اِوَنجِلیکال)[35] بود که منطق کالوینیستی[36] را با تقوا (پارسایی) و احساسات تند و شدید کاتولیک درهم آمیخت. طرح‌­های او و سبک آینده­‌نگرانه‌­اش، او را به یک حامیِ ایده‌­آل و آرمانیِ زیبایی­شناسیِ ماشینی مبدل ساخت. اما از آن بهتر، او یک مترجم انگلیسی به نام فردریک اِشِل[37] (1973-1886) داشت که می‌­توانست آن سبک را به­‌طور مؤثر ترجمه کند.

در حالی که بسیاری از مهندسین به کار آن­ها توأمان به­‌مثابه هنر و علم[38] اشاره می­‌کنند، اما “زیبایی­‌شناسی مهندسی”[39]، لفظی که توسط اِشِل ابداع شد، هیچ­‌گاه وجود نداشته و وجود هم نخواهد داشت. اما این لفظ، یکی از چندین عبارتی است که به بحث و جدل مصّرانه‌­ی “رساله‌­ی”[40] لوکوربوزیه جهت داد و برای بیش از یک سده، در اذهان معماران جا افتاد. مانند استعاره‌­ی ماشین، پیوند دادن راه­‌حل‌های طراحی اجتناب­‌ناپذیر و اصیل به مهندسین، در طول دهه­‌ها بسیار مشکل­‌آفرین از آب درآمده است. من در جای دیگری (در کتاب “طراحی به منظور دیدن ؛ یک تاریخِ شناختی از طراحی معماری”[41]) بحث کرده‌­ام که این بخشی از یک حرکت روشنفکری حیله‌­گرانه به سوی یک تفکر منطقی و به­‌غایت سازنده علیه طراحی معماری به‌­مثابه رشته‌ای مبتنی بر ارگانیسم انسانی و تجسم آن در آثار مصنوع بوده است. در واقع، تا پیش از قرن نوزدهم، یعنی هنگامی که تولیدات صنعتی مستلزم نوعی جدید از هوش طراحی بود، هیچ مهندسی به مفهوم مدرن وجود نداشت.

کوربو، که به­‌عنوان یک صنعتگر تعلیم دیده و قادر بود طرح‌­هایی درخشان ترسیم کند، می­‌خواست تمامی آثار و جلوه‌­های دست­‌ورزی و کارِ دستی از طراحی کنار گذاشته شود. تنها در آن صورت بود که طراحان می‌­توانستند “ابژه-تایپ­‌های”[42] صنعتی و ساده شبیه به ماشین و هواپیما را طراحی کنند. او که هیچ­گاه از پارادوکس‌­ها و تضادها نمی‌­ترسید، حتی بر علیه ترکیب‌­بندی­‌های مطالعه‌­شده توسط نقاشان بوزار نیز شورید، درحالی­که فنون و تکنیک‌­های آن­ها را همه­‌جا در آثارش به­‌کار می­گرفت. اما بی‌­اعتنایی و بیزاری نسبت به گذشته بود که بیش ­از همه در میان تمام جدل­‎های این کتاب غوغا به‎­پاکرد. اگرچه او خودش درس­‌هایی از روم و پارتنون آموخته بود، اما دیگران نمی‌­توانستند تا این حد آشکار [به این آثار] نگاه کنند. او به هر ساختمان موجود به‌­مثابه درسی می‌­نگریست که چگونه معماریِ کاربردی، منطقی و مدرن نسازیم.

“معماری یا انقلاب[43]“. صفحات 5-224، ویراست سال 1928 آن. عکس از کامن­اِج.

 

واژه­‌ی فرانسوی “وِرس”[44] (تلفظ صحیح فرانسوی: وِق) دارای چندین معنی است، اما بر مبنای ریشه‌­های لاتین می­‌تواند به­‌مثابه یک معنی مجازی (به‌صورت استعاره) نیز به­‌کار رود. این واژه معمولا اشاره به “نزدیک بودن[45]” چیزی دارد. در دیگر کاربرد متداول در کتاب لوکوربوزیه، به­‌معنی پیکانی است که جهت آن “به­‌سمت[46]” چیزی باشد – در این مورد، [در جهتِ] آینده. همچنین می­‌تواند به‌­معنی “روبه­‌جلو”[47]، یا متضادِ روبه­‌عقب[48] نیز باشد، اما تنها در مواردی از این دست، مانند واژه‌­ی لاتینِ وِرسو[49]، برای وجوهِ برعکس کاغذ در چاپ یا طراحی نیز استفاده می­‌شود. با اتخاذ یک ریشه، همانند واژه­‌ی انگلیسی “وِریسیمیلیتیود”[50]، این واژه همچنین معنی واقعی یا حقیقی (درست) نیز می­‌دهد. و همانند انگلیسی، می­‌تواند به­‌عنوان معادلی برای وِرس[51] در فرانسوی به­‌کار گرفته شود.

کوربو نشان می­دهد که این کتاب چهارچوبی را برای نگاه کردن به معماری به چندین شیوه‌­ی مختلف ارائه می­‌کند و هوشیارانه نشان می­‌دهد تعاریف جدید او توصیف کامل و جامعی از معماری­ موردنظر او است که جای فناوری­‌های ساختمانی “قدیمی” یا منسوخ­‌شده را می‌­گیرد. از این رو، به جای ادعای جسورانه‌­تر، از “به­‌سوی/تقریبا[52] به‌­­طور نادرست استفاده می‌­شود که طرح­‌های او نشان‌­دهنده‌­ی یک “رساله‌­ی” کامل در مورد چگونگی طراحی و ساخت در آینده است. این نیز بخشی از جذابیت کتاب است [از این رو] معماران دیگر از واژه‌­ی “به­سوی[53]” برای ارائه­‌ی پیشنهادات ناقص خود در دهه‌­های بعد استفاده کردند و هنوز هم این کار را انجام می‌­دهند.

تصویری از بنهام[54]، نظریه و طرح در عصر نخست ماشین[55]؛ نمایش طرح بدنه‌­ی گروپیوس برای ماشین مدل آدلر کابریوله[56]،  سال 1930، 2 ماشین ساده و عاری از تزئینات توسط چارلز برنی[57]، سال 1930، و ماشین دیماکسیون[58] باکمینیستر فولر[59]، سال 1933. عکس از کامن­­‌اِج.

لوکوربوزیه، با اشاره به دوری از هر چیزی در گذشته، توجه ما را بر روی چیزهایی اشتباه معطوف کرد، چیزهایی که صرفا ما را از راه­‌حل‌­های شکست‌­خورده یا افراط بورژوایی در شیوه‌­های قدیمی ساختمان­‌سازی دور نساختند، بلکه ما را به­‌سوی نابودی سیاره‌­مان سوق دادند. آن­طور که مدرنیسم سبک بین­‌الملل در دوران شکوفایی خود برای اروپاییانِ خسته از جنگ جسورانه و جذاب بود، این [کتاب یا رساله] نتوانست به نیازهای پیچیده‌­ی عصر اطلاعات پاسخ دهد. اگر قصد آن داریم تا محیط فعلی­مان را با تغییر اقلیمی و کمبودهای انرژی تطابق دهیم، رد و نفی کامل هر نوع سنّت، سبک، اصطلاح ساختمانی و سیستم ساخت­وسازِ مربوط به گذشته توجیه‌­ناپذیر است.

اما اشتباه برداشت نکنید: سخنان حمله‌­آمیز لوکوربوزیه نسبت به گذشته، همانند معماری برجسته‌­اش، در زمان خودش قدرتمند و متقاعدکننده بود. اگرچه ممکن است ما همچنان دستاوردهای او را به­‌عنوان یک طراح تحسین کنیم، اما دلیلی برای پذیرش ایده­‌های او در مورد جامعه، شهرسازی، فرهنگ­‌های گذشته، و یادمان­‌های عالی و باشکوه پیشینیان­­مان وجود ندارد. [چرا که] روی­گردانی از آن‌­ها، همان­طور که نزدیک به یک قرن این کار را کرده‌­ایم، برایمان گران تمام خواهد شد.

____‌‌_

 

پی‌نوشت:

[1] Michael Sima

[2] Vers Une Architecture

[3] Towards a New Architecture

[4] New

[5] Charles Eduard Jeanneret

[6] Chaux-de-Fonds. شهر کوچکی در ایالت نوشتل در کشور سوئیس.

[7] Auguste Perret

[8] Amedée Ozenfant

[9] L’Esprit Nouvau

[10] ٍExposition des Arts Decoratifs

[11] هنرهای پلاستیکی (Plastic Arts)، (هنرهای تجسمی، هنرهای بصری / دیداری، که در زبان عربی به آن فنون مرئیه می­گویند) بیشتر به هنرهایی با فرآیند قالب­ریزی و تراش و توسعه به هنرهای بصری چون نقاشی گفته می­شود. این واژه نباید با مفهوم نئوپلاستیکی مربوط به موندریان اشتباه گرفته شود. منبع: ویکی پدیا

[12] Dark crow؛ به نظر می­رسد  واژه­ی Crow در این عبارت، اشاره­ای نزدیک به نام کوچک لوکوربوزیه یعنی “corbu” ، دارد که شبیه به شکل نوشتاری  واژه­ی “کلاغ” “Corbeau” در زبان فرانسوی است.

[13] Evangelist

[14] Hanno-Walter Kruft

[15] Objctive

[16] leap into the void

[17] Wasteland

[18] Or, notre organisation sociale n’a rien de pret qui puisse y répondre

[19] We must kill the street

[20] L’art de demain

[21] Henry Provnsal

[22] Zwemmer

[23] Les grandes initiés

[24] Edward Schure

[25] Life of Jesus

[26] Erest Renan

[27] Manor house

[28] Verlaine

[29] Baudelaire

[30] Saint Simon

[31] Jacques Tati

[32] Mr. Hulot

[33] La bete humaine

[34] Etiquette . به مجموعه­ای از رفتار و مراسمی که طبق سنت یا قرارداد اجتماعی قابل قبول باشند، اتیکت گفته می­شود.

[35] فردی که همیشه در پی متقاعد کردن دیگران برای پذیرفتن باور و اعتقاد خودش است.

[36] Calvinist logic

[37] Frederick Etchells

[38] Science

[39] Engineer’s aesthetic

[40] Treatise

[41] Draw  in Order to See; A Cognitive History of Architctural Design

[42] Objets types

[43] Architcture ou Révolution

[44] Vers

[45] Near

[46] Toward

[47] Forward

[48] Backward

[49] Verso

[50] Verisimilitude

[51] Verse

[52] Toward/almost

[53] Toward

[54] Banham

[55] Theory and Dsign in the First Machine Age

[56] Adler Cabriolet

[57] Charles Burney

[58] Buckminster Fuller

[59] Dymaxion ground taxiing unit

نویسنده

کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *