جان ایچ آرنولد[1] در کتاب تاریخ، تاریخ را صرفاً بخشی از اتفاقات و حوادث صورت گرفته در گذشته میداند که اثری از آنها ثبت شده باشد؛ خواه میراث نامنقول مادی باشد و خواه متنی در لابهلای قفسههای کتابخانه. در واقع، گذشته بستر اتفاقات و حوادث است و تاریخ صرفاً برخی از آنها است که اثری از ایشان باقی مانده و یا به نحوی روایت شدهاند. پس تاریخ صرفاً بخش کوچکی از گذشته است و الزاماً قطعی و کاملا مبتنی بر واقعیت نیست. تاریخها _آنچه پیشتر به شکل عام وجود داشتند_ عمدتا روایتهای یک جانبهای از رشادتهای قاهران بودند و ردی از مقهوران نداشتند. در تاریخها فرد محترم بود و جمع عمدتاً در حاشیه. تاریخها عملا صحنه نمایش فلان شاه یا شاهزاده بودند بیآنکه دیگران به اندازه خودشان در این نمایش نقش داشته باشند. این تاریخها نه تنها وجهی اسطورهای از افراد صورت میدادند بلکه با تمرکز بر یک فرد یا صرفاً دستهای از افراد، مابقی را نادیده میگرفتند و بیآنکه چیزی از آنها روایت کنند، آنها را در گذشته جای مینهادند. با این حال، همین تاریخها، در دل روایتهای فرد محورانهشان، گاهی صرفا برای صحنهسازی نقش همان فرد اسطورهای که حولش تالیف شدهاند، مطالبی را بیان کردهاند که اطلاعاتی از غیر نیز به همراه دارد و به واسطه بازنگری در آنها، ممکن است امکان بیان روایتهای متفاوت نیز فراهم آید. به عبارت دیگر با بازخوانی یک تاریخ میتوان اطلاعات نویافتهای به دست آورد و تاریخهایی با رویکردهای تاریخنگارانه متفاوت نگاشت. از نمونه اینگونه تالیفات میتوان به کتاب تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه[2] نوشته سید مقداد نبوی رضوی نام برد که توسط انتشارات شیرازه کتاب ما منتشر شده است. این کتاب آنطور که از عنوانش برمیآید تاریخی کتمان شده را روایت میکند که در آن با بازخوانی تاریخهای انقلاب مشروطه و تاریخ اصلاح اندیشه دینی در ایران، به نقش فعالان ازلی -که ناشی از سنت نهانزیستی ازلیها در هنگام انقلاب مشروطه ازلی بودن آنها پوشیده بود- در مخالفت با حکومت قاجار و زمینهسازی انقلاب مشروطه میپردازد. بدین ترتیب، آنچه در ابتدا باعث شده است تا از دل یک تاریخهای موحود، تاریخهای دیگر نگاشته شود، فقدان منابع مستقیم تاریخی کافی برای توضیح و تفسیر موضوعاتی است که تاریخ مستقلی برای آنها تالیف نشده یا تاریخهای تالیف شده آنچنان ناچیز است که تصویری کلی به دست نمیدهد.
تالیف تاریخ جدید از دل تاریخهای موجود، همچون تکمیل نوعی جورچین است که قطعات آن را بخشهایی از تاریخهای موجود میسازند. در واقع همانطور که در جورچین، قطعات ابعاد و اندازه متفاوت دارند، تاریخهای موجود میتوانند وزنهای متفاوتی در تالیف تاریخ جدید داشته باشند. چنین رویکردی در تاریخنگاری معماری تاریخی، دستکم در جغرافیای ما سابقه قابل توجهی دارد؛ چراکه تاریخنگاری معماری تاریخی ایران، در ابتدا زیر چتر باستانشناسی بود و فعالیت باستانشناس علاوه بر فعالیتهای میدانی، بر متون تاریخی استوار است. بدین ترتیب، ترکیبی از یافتههای کاوشهای باستانشناسانه و محتوا متون تاریخی، تصویری کلی از معماری تاریخی ایران را ارائه میداد که همچنان نیز به کار گرفته میشود. به عبارت دیگر، همچنان برای فهم معماری تاریخی، در کنار میراث مادی، منابع تاریخی و نه صرفا تاریخنگارانه مطالعه میشوند و چه بسا سهم قابل توجهی از شناخت ما از معماری تاریخی برآمده از همین دست منابع باشد. با این همه، اگرچه چیدن قطعات جورچین در کنار هم چالشی لذتبخش است اما چالش اصلی، یافتن قطعات است. چراکه ممکن است، علیرغم پژوهشهای ژرف و زمانبر، قطعاتی بسیار مهم هرگز یافت نشوند و جای آنها در ترکیببندی نهایی همیشه خالی بماند، آنچنان که ناشی از عدم وجود اطلاعات کافی، پرسشهایی از معماری تاریخی بیپاسخ مانده است.
ضرورت این رویکرد باتوجه به چالش دست یافتن به اطلاعات اولیه و اسناد معماری بیشتر حس میشود. چالشی که گاهی از جنس محدودیت دسترسی ناشی از ساختار بروکراتیک ارگانها و سازمانها ذیربط است و گاهی بنیادیتر و از جنس عدم وجود اطلاعات. با این حال، به رغم اینکه میتوان از رویکردی مذکور در تاریخنگاری معماری دورههای مختلف بهره برد و بدین طریق از دریچههای گوناگون به معماری نگریست، به نظر میرسد این رویکرد عمدتا در تاریخنگاری معماری تاریخی به کار گرفته میشود و در دوره معاصر کمتر مورد توجه است، در حالی که به نظر میرسد با توجه به تنوع محتوا تاریخی موجود در دوره معاصر، برخورد با این دوره میتواند متفاوت باشد. افزون بر تعدد میراث غیرمنقول باقیمانده یا به عبارت دیگر بناهای معماری موجود از این دوره، منابع مکتوب متعلق به این دوره به شکل قابل توجهی بیشتر است. در واقع اگر در دورههای دیگر قلت منابع راهی جز پذیرش یا عدم پذیرش آنها پیش روی مورخ نمیگذارد و به علت عدم وجود اطلاعات قابل اعتماد کافی، راستیآزمایی آنها را دشوار مینماید، نظر بر تنوع منابع تاریخی در دوره معاصر، نگاهی پرسشگرانه امکان روایت تاریخهای متفاوت را به دست میدهد. در واقع در این دوره افزون بر منابع مکتوب متعدد به نسبت دورههای دیگر، منابع صوتی و تصویری نیز موجود است که امکان روایت تاریخهای جدید را تسهیل مینمایند. افزون بر این، با رشد سریع رسانهها، دسترسی به منابع تاریخ معاصر، اگرچه همچنان چالشهایی دارد، اما به شکل انکارناپذیری نسبت به قبل آسان شده است. بدین ترتیب مورخ معماری، امروزه به منابع قابل توجهی دسترسی دارد و ناشی از وجود چنین منابعی، انتظار میرود تاریخنگاری معماری معاصر به همین اندازه متنوع باشد.
اگرچه امروزه، خاصه در فضای مجازی تلاشهای قابل احترامی برای تاریخنگاریهای متفاوت معماری معاصر صورت میگیرد و البته که تاریخنگاران معماری مختارند از هر دریچهای که خود میدانند به معماری بنگرند و روایتهای خاص خود را تالیف کنند؛ با این حال، به نظر میرسد در عمده این دست تاریخنگاریها، ناشی از نگاههای مشابه، نتایج نسبتا یکسانی به دست میآید. در واقع این گونه تلاشهای تاریخنگاران، هرچند ادبیات معماری معاصر را فربه مینمایند، اما عملا چندان مطلب بدیعی به آن نمیافزایند. این دست تاریخها که امروزه با پشتوانه تاریخهای معماری فرد محور بر بستر فضای مجازی بازتولید و تکثیر میشوند، صرفا بر نقش معمار به مثابه غول چراغ جادو متمرکزند و گاهی با اصرار بر پرداختن به یک نفر به شکلی ناخواسته باعث به حاشیه رفتن دیگران میشوند و بدین ترتیب شناخت کاملی از وضعیت یک نسل را ارائه نمیدهند.
حتی در همین تاریخهای معماری فرد محور نیز سوالات بسیاری قابل مطرح شدن است؛ مثلا راجع کامران دیبا که بر اساس تاریخنگاریهای رایج، معماری زمینهگرا مطرح میشود، این سوال مطرح است که چگونه معماری بسترگرا پروژه تفرجگاه کارکنان شرکت نفت در محمودآباد را در سبکی مدرنیستی طراحی نموده است؟ یا اصلا چگونه آن پروژه به او واگذار شده در حالی که عبدالعزیز فرمانفرماییان، به جهت حضور برادرش، منوچهر فرمانفرماییان در سطوح بالایی شرکت نفت، تقریبا فعالیتهای عمرانی مرتبط با نفت را در قبضه داشته است؟ یا در ساختمان موزه هنرهای معاصر که در مدارس معماری نورگیرهای آن ملهم از بادگیر بیان میشوند، آیا هیچگاه دیبا از الهامگیری از بادگیر سخنی به میان آورده است؟ یا میانسرای آن که ملهم از معماری فلات مرکزی ایران دانسته میشود، آیا هندسه و عملکرد این حیاط هیچ شباهتی با آن میانسراها راستگوشه و پویا دارد؟ یا در طراحی نمازخانه پارک لاله، به رغم خلوص زبانزد این بنا، چرا مصالح و فرمی ناآشنا با سنت معماری فضاهای عبادی مسلمانان به کار گرفته شده است؟ مگر مکعب که ملهم از کعبه دانسته میشود در سنت معماری مسلمانان سابقهای دارد؟ یا اساسا ساخت بنایی که به نحوی کعبه را بازنمایی مینماید در شرع اسلامی مشروع است؟ نادر اردلان که مدرسه عالی مدیریت هاروارد (دانشگاه امام صادق علیهالسلام فعلی) را آنگونه ملهم از خوانش سنتگرایش از معماری اسلامی ایران طرح انداخته، چگونه در همان زمان ساختمان مرکزی گروه صنعتی بهشهر (وزارت آموزش و پرورش فعلی) که بنایی با شاخصههای سبک بروتالیسم که اساسا در مقابل سنتگرایی قرار دارد را طراحی نموده است؟ چنین اختلاف سبکی آشکاری در طراحی دو بنایی که همزمان ساخته شدهاند چگونه قابل توجیه است؟ حسین امانت در طراحی برج شهیاد (آزادی فعلی) آیا اساسا «میدانی» را طراحی نموده بود و هیچ برنامه عملی برای ساخت آن وجود داشت؟ دسترسی به آن میدان به چه طریق بوده است؟ و شاید مهمتر از میدان ساخته نشده، اساسا خود برج را چه کسانی و چگونه ساختهاند؟ صرفا با سنگهایی درجه یک با نظارت سنگتراش زبردست ایرانی به نام غفار داورپناه؟ یا به وسیله مهندسان شرکت اوه آروپ که هندسه هشتهزار سنگ را به وسیله محاسبات کامپیوتری به دست آورده بودند؟ یا ماحصل هر دو اینها؟
سوالات بسیارند و این چند سوال مطرح شده صرفا در ارتباط با شاخصترین معماران معاصر و شاخصترین بناهای آنها مطرح شده است. سوالاتی با توجه به حجم تکثیر و بازتولیدهای صورت گرفته تاریخهای معماری معاصر برای برخیشان پاسخهای اولیه و نه قطعی موجود است و برای برخی دیگر شاید صرفا سرنخهایی وجود داشته باشد. تاریخهای معماری معاصر ما نه تنها باید برای این سوالات، بلکه باید برای پرسشهای طرح شده پیرامون معماران و بناهای کمتر مطرح شده نیز پاسخهایی داشته باشد. اگر پاسخی ندارد باید دستکم سرنخهایی را پیش روی ما بگذارد که تاریخهای جدید تالیف کنیم و اگر سرنخهایی نداشت باید پیش از آنکه بیشتر در گذشته جا بماند، از دیگر منابع، سرنخهایی پیدا کنیم که در آینده قطعاتی از جورچینهای تاریخهای معماری معاصرمان بشود. باید برای معماری دوره معاصر تاریخها نوشت و چه تاریخهای نوشتنیای!
اما نوشتن الزاما همه ماجرا نیست، باید راههایی برای انتشار این تاریخها نیز وجود داشته باشد تا اثرگذاری شایسته خود را داشته باشند و به محاق نروند. چرا که مثلا بخش از پایاننامههای تحصیلات تکمیلی، خاصه در رشته مطالعات معماری عملا تاریخهایی جدید هستند که در بهترین حالت جز در چارچوب دست و پاگیر و فشل مقالات علمی پژوهشی منتشر نمیشوند. همچنان که تاریخهای تالیفی پژوهشگران خارج از ایران نیز عموما در همین قالب ارائه میشود و اگر به فارسی ترجمه نشوند، چندان توفیقی در فضای تاریخنگاری معماری ایران به دست نمیآورند. یا برخی پژوهشهای صورت گرفته در ایران و به زبان فارسی نیز به رغم کیفیت بالا و برخورداری از یافتهها و اسناد ارزشمند آنچنان محدود و گران منتشر میشوند که عملا به طوری که شایسته باشد در دسترس پژوهشگران قرار نمیگیرند. همچنین عدم انتشار کتابها به شکل الکترونیکی و اصرار بر انتشار چاپی، عموما علاوه بر هزینه زیاد، شمارگان کمی دارد، به طوری که این تالیفات نه تنها پس از مدتی حتی به آسانی در دسترس پژوهشگران داخل کشور قرار نمیگیرند، بلکه عملا امکان دسترسی پژوهشگران خارج از کشور به آنها را نیز از بین میبرند. ماحصل چنین وضعیتی نوعی انقطاع بین پژوهشها و تالیفات پژوهشگران داخل و خارج از ایران است که امروزه صرفا به واسطه شبکهها و روابط غیررسمی بین پژوهشگران ممکن است پوشش داده شود و این وضعیت چه بسا موازیکاریهایی را بین متخصصین محدود این حوزه پدید میآورد.
تفرجگاه کارکنان شرکت نفت در محمودآباد. ماخذ: www. aoapedia.ir
تفرجگاه کارکنان شرکت نفت در محمودآباد. ماخذ: www. aoapedia.ir
موزه هنرهای معاصر تهران. ماخذ: www.caoi.ir
موزه هنرهای معاصر تهران. ماخذ: www.caoi.ir
نمازخانه پارک لاله. ماخذ: www.caoi.ir
نمازخانه پارک لاله. ماخذ: www.caoi.ir
مدرسه عالی مدیریت هاروارد (دانشگاه امام صادق علیهالسلام فعلی). ماخذ: www.caoi.ir
ساختمان گروه صنعتی بهشهر. ماخذ: www.caoi.ir
ساختمان گروه صنعتی بهشهر. ماخذ: www.bidc.ir
برج شهیاد (آزادی) در حال ساخت. ماخذ: www.caoi.ir
_____
منابع:
[1] آرنولد، جان ایچ. (۱۳۸۶). تاریخ. ترجمه: احمدرضا تقاء. تهران: انتشارات ماهی.
[2]نبوی رضوی، سید مقداد. (1400). تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه. تهران: انتشارات شیرازه کتاب ما.
- 26 مرداد 1402
- 16 اردیبهشت 1400