در آغاز مسیر حرفهای، در جستوجوی یافتن ردپایی برای پیمودن راه، امری طبیعی و منطقی است. اینکه دانشجوی معماری با هوش و ذکاوت خود دریابد که انتخاب و همراهی با یک استاد و یا پیشران در رشته و حرفه خود میتواند به گسترش دانش و اندوختههایش کمک کند، بدیهی و غیرقابلانکار است. اما آیا کافی است؟ آیا همراهی با استادان برجسته، بهتنهایی میتواند چراغ راه باشد؟ اندیشه ورزی خود دانشجو در این میان چه نقشی دارد؟ دراینبین اخلاق معلمی در آزاد گذاشتن دانشجو برای حفظ و تقویت استقلال فکری او اهمیتی بنیادین دارد. اساتید میتوانند با ارائه راهنماییهای هدفمند، فضایی ایجاد کنند که دانشجو بتواند مسیر فکری خود را بیابد و از وابستگی محض به دیدگاه استاد پرهیز کند؛ اما مسئله اصلی این یادداشت، چیزی فراتر از تعامل استاد و دانشجو است. این یادداشت درباره توانایی دانشجو در حفظ استقلال فکری خود در مقابل جریانهای آموزشی و نظری جاری در معماری معاصر ایران است.
امروزه شاهد گسترش مراکز و کانونهایی هستیم که میتوان گفت نهاد دانشگاه در زیر سایه این مراکز دیگر جذابیت و پویایی دوران گذشته خود را ندارد و مبتنی بر عطش دانشجویان امروزی با سرعتی چشمگیر از دانشگاه پیشی گرفتهاند. گرچه این مراکز فرصتهای خوبی برای یادگیری ایجاد میکنند، گاهی دانشجویان را به تقلید کورکورانه از مواضع فکری خودشان سوق میدهند، گویی هر آنچه تا به الآن به او آموزش دادهشده یا خودآموز فراگرفته فاقد ارزش کافی است و همهچیز از نو باید شکل بگیرد. دانشجویان، بهجای استفاده از این فضاها برای تقویت تفکر مستقل، ناخواسته در تقلید از شخصیتها و رویکردهای مطرحشده در این نشست ها گرفتار میشوند.
مسئله تا جایی پیش رفته که در مواجهه با گروهی از این دانشجویان نوپا، شاهد نظم مطالعاتی هستیم که خارج از تفکر مستقل و صرفاً به دلیل معرفی کتابها توسط یک شخص خاص از یک جریان حاکم، آن هارا مطالعه میکنند. اساساً این پرسش در ذهنشان مطرح نمیشود که چرا این کتاب را میخوانند و به چه دلیل انتخاب کردهاند. آیا صرفاً به این دلیل که معرفی کننده کتاب فردی معین از یک جریان حاکم بر معماری معاصر ایران است، سراغ آن میروند؟ یا اینکه انتخاب آن کتاب به دلیل نیاز علمی و هدفی مشخص برای ارتقای دانش معماری خود است؟ گویی ماراتن کتابخوانی خارج از دانشگاه در جریان است و دانشجویان احساس میکنند اگر این کتاب را نخوانند، از قافله معماری جا مای مانند. در برخورد با یکی از همین دانشجویان نوپا، سؤالی مطرح شد که کتابی که مطالعه میکنی چیست؟ و در پاسخ، فرد بهجای معرفی عنوان و محتوای کتاب، نام شخص معرفی کننده را ذکر کرد: «آقای فلانی معرفی کرده.» اینکه فرد بهجای محتوای کتاب، نام شخص معرف را مطرح میکند، خود نشاندهنده نوعی تسلط فکری است، گویی تسخیرشده است. اینگونه نگرشها نهتنها در دنیای مطالعه معماری، بلکه در انتخاب کارگاهها و کلاسها هم کاملاً مشهود است.
آیا نباید آزادی فکری را در مرکز نگاهمان قرار دهیم و با جسارت به چالشهای مسیر پاسخ دهیم؟ پژوهشهای نشان میدهند که توانایی نقد و تحلیل مستقل، بهعنوان یکی از مهمترین مهارتهای معماری، باید از طریق آموزش هدفمند و روشهای چندبعدی تقویت شود. این امر میتواند شامل استفاده از روشهای تحلیل همهجانبه آثار معماری مستقل از تعاریف و تمجیدهای همراه با اغراق باشد. همچنین تحلیل ابعاد مختلف آثار معماری که خلاقیت و نگاه انتقادی دارد. در فضای دانشگاهی امروز تبادل علم و مهارت و فضای گفتوگو در تنزل یافته ترین حالت خود با سرعتی بسیار اندک و کیفیتی سطحی در حال انجام است با توجه به محدودیت ذکرشده هر فرصتی برای ارتقای سطح علمی مغتنم است و وجود گفتمان سازنده و نقد آثار معماری میتواند به تقویت ارتباطات علمی و شکوفایی اندیشه کمک کند، مشروط بر آنکه از شخص گرایی و وابستگی محض به دیدگاههای حاکم بر فضای مستقل آموزش معماری پرهیز شود.
این یادداشت فراتر از انتقاد صرف است. اینجا مسئله ما، ایستادگی در برابر بتسازی است؛ مبارزهای برای نجات معماری از پرستش نام ها، در عین باز گذاشتن دروازههای گفتوگو و تعامل با افکار گوناگون. البته این به معنای نفی ارزشهای شاگردی کردن نیست. کارآموزی، یا به تعبیری شاگردی، همواره در معماری جایگاه ویژهای داشته و فرصتی بینظیر برای یادگیری مهارتهای علمی و کسب مهارت و تجربه در یک سیاق صحیح است. نکته این است که این فرایند نباید مانعی برای پرورش استقلال فکری دانشجو باشد. ستایش تفکر مستقل در عین تعامل با تفکرات دیگر، هدفی است که باید اولویت قرار گیرد در آموزش دیدن دانشجوی معماری. استادان میتوانند نقشی کلیدی ایفا کنند. آنها باید دانشجویان را به پرسشگری تشویق کنند و فضایی بیافرینند که در آن تفکر انتقادی ارزشمندتر از تقلید و اطاعت محض باشد.
برخی از این مراکز، به برگزاری کارگاهها، نشست های تخصصی میپردازند که فرصتهای تازهای، برای آشنایی با جریانهای بینالمللی فراهم میآورد. بااینحال، شیوه ارائه و تبادل دانش در این فضاها باید بهگونهای باشد که روح پرسشگری و تفکر مستقل دانشجویان را تقویت کند و از تقلیل این تعاملات بهصرف انتقال یکسویه اطلاعات جلوگیری شود. اما در این فضاها نیز، خطر قهرمانپروری در تئوری معماری وجود دارد. معماران ایرانی که در دانشگاههای خارج از کشور تحصیلکردهاند به ایران برگشته و در این مراکز و امثال آن مشغول به تحصیل میشوند و عمدتاً نحوه برخورد آنها با دیگر همتایان داخلی خود و بهویژه دانشجویان به شکلی است که خود را مرتبه علمی بالاتری میبینند و مکرراً بر پیشینه تحصیلی خود اشارهکرده و گاه بیش از محتوای ارائهشده، به این پیشینه اشاره میکنند. این رفتار اغلب باعث میشود که خود را متمایز ببینند و همین نگاه میتواند شخص گرایی را در تعاملات حرفهای و آموزشی تقویت کند. این رویکرد غلط میتواند به تضعیف انگیزه و عدم خووری دانشجویان داخل ایران منجر شود و این مسئله القا شود که تلاش و دستاوردهای آنان در دانشکدههای داخلی بیهوده بود است و مکان مقدس در آموزش معماری خارج از این مرزهاست. چنین فضایی مسیر رشد استقلال فکری دانشجو را مسدود میکند.
روند ذکرشده، دانشجویان معماری را اسیر دایرهای از وابستگی فکری میکند. جایی که وابستگی فکری همچون طوقی بر گردن خلاقیت و اندیشه مستقل، آن را به بند میکشد و جرئت تجربه و نوآوری را از میان میبرد. دانشجویان، بهجای بهرهگیری از دانش و ایدههای معماران، شیفته جلوه گریهای آنان قالب ثقیل گویی و پیچیده گویی میشوند. این شیفتگی، ممکن است استقلال فکری دانشجویان را بهکلی از میان ببر. مخاطب که انتظار میرود از این جلسات الهام بگیرد، صرفاً به گرد این کعبه میچرخد، بیخبر از آنکه تفکر مستقل گمشده اصلی اوست.
وضعیت حاکم، جامعه معماری را به میدان نبردی فرامیخواند؛ نبردی برای بازگرداند تفکر انتقادی و بیدار کردن خودباوری که گویی در سایه بتها، رنگباخته است. تبادل مطالب و برگزاری نشست های سازنده، نیازمند رویکردی است که بهجای محو کردن مخاطب در ارائهکننده، استقلال فکری او را تقویت کند. دانشجویان باید بیاموزند که بهجای تقلید محض، از رویکرد انتقادی بهرهمند شوند، کانون این اصلاحات باید از دانشکدههای معماری شروع شود.
برای ایجاد چنین رویکردی، میتوان از روشهایی چون مطالعه متون نظری متنوع، شرکت در بحثهای گروهی و مواجهه با دیدگاههای متفاوت استفاده کرد. علاوه بر این، استفاده از مدلهای آموزشی مانند کارگاههای تحلیل انتقادی و تمرینهای که دانشجویان را به ارائه دیدگاههای نوآورانه تشویق میکنند، میتواند گامی مؤثر در جهت پرورش تفکر خلاق باشد. روشهای مثل خوانش انتقادی و نوشتن در مورد آثار و شرکت در پروژههای خلاقانه میتواند به تقویت تفکر مستقل کمک کند. برگزاری دورههای آموزشی متمرکز بر فلسفه و نظریههای معماری، یکی دیگر از ابزارهای مؤثر در این زمینه است.
این یادداشت نه سنگری برای حمله به پیشتازان معماری است و نه سپری برای دفاع از آنها. اینجا، میدان تفکر است؛ دعوتی جسورانه به بازاندیشی، برای گشودن مسیریهای تازه و عبور از سایههای حاکم بر آن. همچنین دعوتی است به تأمل، تأملی بر اهمیت تفکر مستقل، تفکری که در تقلید میمیرد و نه در تقدیس به اسارت درمیآید. تفکری که میتواند از بتپرستی در معماری عبور کند و به آفرینش اندیشههای تازه و نوآورانه منجر شود. دانشجویان معماری باید این استقلال را چراغ راه خود سازند و با آن، راهی بهسوی آینده خلاق و تأثیرگذار بگشایند.
- در حال حاضر نویسنده مطلب دیگری برای کوبه ننوشته است.