عرصه‌ای آزاد برای اندیشیدن دربارهٔ معماری ایران

غفلت مورخان معماری اسلامی از معماری شهر

بیش از صد سال از نوشتن تاریخ معماری سرزمین‌های اسلامی می‌گذرد. از بدو ظهور این رشته در اروپای غربی از دل ‌باستان‌شناسی و تاریخ هنر تا به امروز متون متعددی در توصیف و تحلیل معماری این سرزمین‌ها تحت عنوان معماری اسلامی صورت گرفته است. از قدیمی‌ترین متون آکادمیک زاره[1] و متون توصیفی دقیق کرسول[2] تا فعالیت‌های پژوهش‌گران معاصر چون ناصر رباط[3] و نجیب اوغلو[4] ابعاد گوناگون این رشته بررسی شده است. عمده فعالیت‌های چند نسل اول معطوف به شناسایی و دسته‌بندی بناها بود. همت عظیم پژوهش‌گران این رشته بخش قابل توجهی از بناهای شاخص از اسپانیا تا چین را در مقالات و کتاب‌های مختلف مورد بررسی قرار داده‌اند. این پژوهش‌گران گاه بنا ها را در دوره‌های زمانی-مکانی مشترک مانند معماری ممالیک مصر یا معماری ایلخانان واکافته‌اند یا گاهی مانند کتاب مشهور هیلن‌براند[5] بر اساس کاربری آنها و با توجه به‌ گونه‌شناسی سعی در فهم ویزگی های معماری اسلامی داشتند. به جز بناها به موضوعاتی چون باغ‌های اسلامی نیز به نسبت توجه شده است. به میزان کمتری از معماری به ویژگی‌های شهرسازی در سرزمین‌های اسلامی نیز پرداخته شده است. پژوهش‌هایی که معطوف به ویژگی‌های کلی شهرسازی در جهان اسلام بوده یا در بهترین حالت تاریخ شهری را در دوره‌ای خاص بررسی کرده‌اند[6]. پژوهش‌گران کشورهای مختلف این حوزه از جمله ایران نیز به فراخور همین مسیر را دنبال کرده‌اند. آنچه در میان این آثار پژوهش‌گران به ویژه پژوهش‌گران غیر بومی این حوزه تا حد زیادی از آن غفلت شده معماری شهر است.

بافت تاریخی شارستان میبد، شهر همچون یک معماری گسترده

تقریبا هیچ یک از پژوهش‌گران مشهور این رشته از گرابار[7] تا بلر[8] و بلوم[9] و اوکین[10] و ده‌ها نام دیگر (که معمولا به طور خاص متخصص یک حوزه زمانی-مکانی از معماری مانند معماری پیش از مغول، معماری ایلخانی یا معماری اسلامی آندلس هستند) متخصص معماری یک شهر تاریخی نیست. گویی عوامل متعددی باعث شده محور این رشته بر بناهای شاخص و آنچه شاهکار تلقی می شود بنا شود و حتی در بهترین حالت و جامع‌ترین نگاه در افرادی چون هیلن‌براند نیز سیر تحولات و ارتباطات هم‌گونه‌ها مطرح باشد. گویی پژوهش‌های تاریخ معماری اسلامی در درجه نخست پژوهش‌های تاریخی هستند که تنها به بناها معطوف شده‌اند و نه پژوهش‌های معطوف به معماری از زوایای مختلف. به عبارت دیگر می‌توان متخصص معماری دوره صفویه بود اما متخصص معماری شهر کرمان خیر. پژوهش‌های معطوف به معماری شهر که طبعا در آن لایه‌های مختلف تاریخی در کنار هم نشسته‌اند و آثار موجود را نه معماری مربوط به دوره خاص، بلکه معماری موجود در دوران معاصر می‌کند دیگر قابل طرح شدن نیست. (برای مثال مسجد جامع اصفهان که قسمت‌های مختلف آن در دوره‌های گوناگون ساخته شده جز در تک‌نگاری در هیچ کتاب تاریخی کلیت آن به بحث گذاشته نمی‌شود، متخصص آل‌بویه قسمت‌های ساخته شده در آن دوره را می‌بیند و متخصص ایلخانی بخش‌های ایلخانی آن‌ را اما اگر بخواهیم جامع اصفهان و نقش آن چه زیباشناسانه و چه لایه‌های فرهنگی و اجتماعی آن را به شکلی که در نهایت تبدیل شده در شهر اواخر قاجار یا بافت تاریخی کنونی ببینیم چه؟) مسئله‌ای که می‌توان دلایل مختلفی برای آن مطرح کرد اما پیش از ورود به هر واکاوی دلایل آن ضروری است این به این نکته توجه شود که بررسی معماری شهر اگرچه در ارتباط با تاریخ شهرسازی و تاریخ شهر است اما متخصصان آن دو رشته معمولا به کلیاتی از ویژگی‌های شهری می‌پردازند که مقیاسی وسیع‌تر از معماری دارد و کمتر کالبد معماری شهر به معنای بررسی ویژگی‌های معماری بناهای شهر (سبک‌شناسی، گونه‌شناسی، شناخت بانیان و پدیدآورندگان محلی و…) در ارتباط با بناهای مشابه خود یا در ارتباط با کالبد و بناهای اطرافشان توجه می‌کنند. زمینه‌ای که کاملا در ارتباط با کار یک پژوهش‌گر معماری است.

دلایلی که می‌توان برای این غفلت برشمرد در بسیاری از موارد ریشه در تاریخ شکل‌گیری رشته تاریخ‌نگاری معماری اسلامی دارد. این رشته در قرن نوزدهم بر اثر تلاش‌های جمعی از باستان‌شناسان و مورخان هنر شکل گرفت. زاره، دیتس[11] و هرتسفلد[12] در جهان المانی‌زبان و اسلاف آندره گدار[13] در فرانسه و اساتید کرسول در انگلستان. باستان‌شناسان بنا بر مقتضیات دیسیپلین خود به اکتشاف آثار تاریخی می‌پرداختند و تاریخ‌نگاران هنر نیز به سیر تحولات سبک‌های هنری در دامنه‌ای وسیع. برای باستان‌شناس شهر موجود و روابط کالبدی آن کمتر می‌تواند موضوع پژوهش‌ باشد مگر در فهم لایه‌های کهن مدفون شده آن و برای مورخ هنر نیز شاهکارهای معماری بودند که جذابیت داشتند. در نتیجه در چنین شزایطی تعداد قابل توجهی از بناهای نه چندان شاهکار (البته از منظر زیباشناسی آن افراد) جایگاهی برای بررسی نداشتند و چه بسا اصلا معماری به شمار نمی‌رفتند. عامل دیگر که بسیاری از منتقدان معاصر نیز به آن توجه نمودند نگاه شرق‌شناسانه این پژوهش‌گران به معماری سرزمین‌های اسلامی بود. برای آنها شکوه جهان اسلام محدود به قرون وسطی بود و آنچه پس از ۱۸۰۰ میلادی ساخته شده بود، ارزش چندانی نداشت.[14] تقریبا هیچ یک از آثار مورخان نسل‌های نخست تا بسیاری از پژوهش‌گران معاصر، معماری دوره قاجار یا اواخر عثمانی را در بر نمی‌گیرد. برای آنها معماری قاجار آن هم در عصر مدرن نمادی از تکرار و عقب‌ماندگی بود. دلیل دیگر نیز ریشه در کهن نبودن این معماری داشت. برای فردی که در آستانه قرن بیستم میلادی وارد شهرهای سرزمین‌های اسلامی را می‌دید بنایی که در اوایل قرن نوزدهم ساخته شده بود بنایی معاصر به‌شمار می‌رفت و طبعا از امتیاز تاریخ برخوردار نبود. این علت در مورد شهر نیز صادق است احتمالا هیچ یک از آنها یزد یا اصفهان آن روزگار را تمام به صورت یک بافت تاریخی درک نمی‌کردند و برای آنها شهری معاصر بود که مانند تمام شهرهای دیگر بناهایی برای زندگی مردم عادی داشت و در نتیجه لزومی بر بررسی تاریخی آن نبود. و فقدان چنین نگاهی در آثار آنها و عدم طرح شدن این موضوع، نسل‌های بعد را نیز به دنبال خود کشاند. اما در پس صد سال از روزگار آنها و طبعا دو قرن از خلق آن آثار برای ما در زمره آثار تاریخی به‌شمار می‌رود. خصوصا اگر همچون یزد و شیراز تا حدی توانسته باشند از مدرن‌سازی شتاب زده جان سالم به‌در برند و بافتی تاریخی را تشکیل دهند. به این ترتیب نسل اول از این غفلت تبرعه خواهد شد اما دلیل بر توجیه غفلت نسل فعلی وجود ندارد.

در میان دلایل گوناگون اما یک دلیل می تواند غفلت معاصران این حوزه را نیز توجیه کند. آن دسته از پژوهش‌گران معماری اسلامی که غیر بومی هستند اساسا توانایی و امکانات پژوهش بر روی معماری شهر را ندارند. کار عمده پژوهش‌گران غیر بومی بر اساس برداشت‌های صورت گرفته موجود و اسناد تاریخی بنا شده و تنها بازدیدی کوتاه برای درک بنا جهت پژوهش کفایت می‌کند. برای پژوهش‌گران غیرکالبدی که کار از این سطح نیز کتابخانه‌ای‌تر و متن‌محورتر است. اندک توجه به این موضوع نیز به همین دلیل تنها در میان پژوهش‌گران بومی کشورها رخ داده. که امکان بررسی شهر در زمانی طولانی و برداشت‌های گروهی و بازدیدهای متعدد را داشتند و همچنین مجموع تخصص‌ها در کنار هم ولو به صورت داوطلبانه امکان‌پذیر بوده. ثبت جهانی یزد حاصل چنین فرآیندی است. با این حال حتی در همین مورد نیز هنوز پژوهش جامعی که در بردارنده اطلاعات مختلف از معماری بناها از خانه‌ها تا مساجد و بازار باشد منتشر نشده است.

وابستگی معماری شهر به تعداد قابل توجه خانه‌ها نیز می تواند دلیل دیگری بر این مسئله باشد. سنت تاریخ‌نگاری معماری در اروپا کمتر به معماری خانه توجه داشته دلیلی که البته تا حدی در زمینه تاریخی آنجا و اختلاف سبکی و فن‌ساختی یادمان‌ها و بناهای بزرگ مقیاس چون کلیسا و کاخ با خانه‌های مردم عادی دارد قابل درک است. اما در ایران که هرتسفلد در مواجهه نخستین همه‌ی بناهای آن را شبیه هم می‌دید[15] معماری خانه به ویژه خانه های اعیانی شهرهایی چون کاشان و یزد و اصفهان بی‌ربط یا کم‌ارزش‌تر (صد البته تنها با معیارهای زیباشناسی کلاسیک!) از معماری مساجد و مدارس نیست. اما پژوهش‌گران اروپایی و به‌طور کل اروپامحوری دامن‌گیر این رشته باعث غفلت از معماری خانه‌ها شده است. در صورتی که وجوه مشترک قابل توجهی چه در سبک‌شناسی و چه در فن‌ساخت و تزیینات و… در معماری خانه و سایر بناهای شهر وجود دارد. در نگاهی ژرف‌تر حتی جایگاه خانه در معماری شهرهای ایران را نباید منحصر به زندگی درون‌گرایانه و منزوی یک خانواده دانست بلکه خانه‌‌های یک دربند یا یک کوچه در کنار هم کارکرد اجتماعی پررنگی داشته و در رویدادهای گوناگون چون جشن‌ها یا عزاداری‌ها با بازشدن درهاشان بر روی اهالی محله همچون میدان شهری کوچک مقیاس عمل می‌کرده است[16]. در نتیجه بررسی معماری خانه‌های هم‌جوار می‌تواند منتج به درک فضایی شهری در مقیاس کوچک شود و با اتصال آن به مسجد یا تکیه اطراف خود پیوستگی معماری شهر را نشان دهد.

در این میان شاید تنها زمینه‌ای که پژوهش‌های تاریخی معماران مفیدتر از مورخان معماری بوده باشد همین زمینه معماری شهر باشد. در ایران عمر تربیت پژوهش‌گر تاریخ معماری به نیمه دهه ۱۳۸۰ برمی‌گردد و اکثر پژوهش‌های تاریخی صورت‌گرفته را فارغ‌التحصیلان معماری (که به قصد معمار شدن تربیت شده‌اند) انجام داده‌اند. پژوهش‌هایی که بیشتر خلط تئوری معماری با مسائل تاریخی هستند و از نظریه‌های معاصر مانند زبان الگوی کریستوفر الکساندر (که نظریه‌ای در جهت طراحی معماری است و نه نظریه‌ای برای پژوهش تاریخی) برای فهم تاریخ معماری ایران استفاده کرده‌اند و در نتیجه بیش از آن‌که تاریخ‌پژوهی باشند پژوهش‌هایی معمارانه‌اند. با این همه شهر تاریخی برای آنها مهم بوده و در خلال تعریف پروژه‌های میان‌افزا در بافت تاریخی و معماری تغییر دست به پزوهش‌هایی در زمینه معماری شهر نیز زده‌اند که در شرایط بی‌توجهی فراگیر به این موضوع کوششی به‌غایت ارزشمند است. فارغ‌التحصیلان رشته مرمت شهری نیز به جمع این فعالان پیوسته‌اند و جلوگیری از تخریب گسترده بافت‌های تاریخی در شهرهایی چون بندرکنگ[17]، بندر لافت، نایین[18]، سنندج و بیرجند حاصل همین فعالیت‌ها است. اگرچه پراکندگی، مقطعی و روش‌مند نبودن بسیاری از آنها شکنندگی حفظ و شناخت شهرهای تاریخی را برطرف نکرده و کماکان بررسی معماری شهر امری مغفول در پژوهش‌های گسترده و آکادمیک[19] است و کمتر فردی را می‌توان یافت که متخصص معماری شهری تاریخی باشد.

چنین پژوهش‌هایی در سنت‌های دیگر معماری نیز چندان انجام نشده مگر در اروپا و بر روی شهرهایی که بافت تاریخی آن‌ها ثبت  جهانی شده است. برای مثال لیون در فرانسه یکی از خوش‌اقبال‌ترین‌ها است.[20] محققان روس که نه آنچنان همگام با جریان‌های قاره اروپا بودند و نه چون مردمان آسیا فارغ از این موضوعات نیز در این حوزه پژوهش‌هایی انجام داده‌اند شاید یکی از قدیمی‌ترین آثار مربوط به شهری از فلات ایران یا معماری سرزمین های اسلامی را بتوان کتاب معماری بخارا اثر واسیلی آفاناسیویچ شیشکین[21] مورخ و باستان‌شناس روس مقیم ازبکستان در سال 1936 (1315 ه.ش) دانست. با این حال عمده تمرکز او نیز همان آثار تاریخی شاخص بود و ردی از تحلیل معماری فضاهای شهری یا ارتباط میان بناهای گوناگون نیست. سابقه چنین کتاب‌هایی در ایران نیز بیشتر به پس از انقلاب باز‌ می‌گردد. انتشار کتاب بناها و شهر دامغان که مجموعه‌ای مولفان چون دکتر فلامکی و مهندس مهیار دادخواه دست‌‌اندرکاران آن بودند می‌توانست مقدمه‌ای بر چنین پزوهش‌هایی باشد. پژوهش‌هایی که معطوف به شهر که معماری بناها، تاریخ معماری، شهرسازی و جغرافیای تاریخی آن را مورد بررسی قرار می‌دادند. با این حال جز تک پروژه‌هایی به سفارش میراث فرهنگی یا شهرداری آن هم نه پژوهش‌های جامع و چند کتاب مختصر این راه چندان جدی گرفته نشده است. نوعی از تاریخ‌نگاری که شاید رگه‌هایی از آن را در سنت تاریخ‌نگاری ایران و در اوج آن «تاریخ یزد» و «تاریخ جدید یزد» بتوان یافت. کتاب‌های معطوف به بناهای و فضاهای جمعی یک شهر که می‌تواند در تحقیقات آکادمیک پژوهش‌گران تاریخ معماری حوزه‌ای جدی تلقی شود.

[1]Friedrich Sarre، از پیشگامان مطالعات معماری جهان اسلام در آلمان و مولف کتاب DENKMÄLER PERSISCHER BAUKUNST، تنها کتابی که از او به فارسی منتشر شده شده بقعه شیخ صفی اردبیل، ترجمه صدیقه خوانساری موسوی است.

[2]Keppel Archibald Cameron Creswell، بازنگری جیمزویلسون آلن بر کتاب گذری بر معماری متقدم مسلمانان او با ترجمه مهدی گلچین‌عارفی در ایران منتشر شده است.

[3]Nasser Rabbat، استاد و راهبر برنامه‌های بنیاد آقاخان در معماری اسلامی در دانشگاه ام‌آی‌تی.

[4]Gülru Necipoğlu، استاد و راهبر برنامه‌های بنیاد آقاخان در معماری اسلامی در دانشگاه هاروارد.

[5]Robert Hillenbrand، استاد دانشگاه ادینبورگ

[6] یکی از بهترین پژوهش‌ها در این حوزه کتاب Isfahan: Architecture and Urban Experience in Early Modern Iran اثر فرشید امامی استاد تاریخ هنر دانشگاه رایس است.

[7]Oleg Grabar، از پیشگامان مطالعات هنر اسلامی در آمریکا بخش عمده‌ای از مورخان تاریخ هنر آمریکا شاگرد او بودند.

[8]Jonathan Max Bloom، استاد تاریخ هنر کالج بوستون

[9]Sheila Blair، استاد تاریخ هنر کالج بوستون

[10]Bernard O’Kane، استاد تاریخ هنر و معماری دانشگاه آمریکایی قاهره.

[11]Ernst Diez، فصلی از کتاب سیری در هنر ایران به سرپرستی پوپ تنها اثری از اوست که به فارسی در دست است.

[12]Ernst Herzfeld، باستان‌شناس آلمانی حضور او در ایران تآثیرات ژرفی در فهم ایران باستان و شکل‌گیری تاریخ هنر در ایران داشت.

[13]André Godard، از بنیان‌گذاران رشته معماری در دانشگاه تهران و استاد برجسته تاریخ هنر.

[14] Flood, Finbarr Barry and Gülru Necipoğlu, “Frameworks of Islamic Art and Architectural History: Concepts, Approaches, and Historiographies”, in A companion to Islamic art and architecture, Hoboken : John Wiley & Sons Inc., 2017, page 3.

[15] هرتسفلد، ارنست. تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان شناسی، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات انجمن آثار علمی، 1354. صفحه ۱۶۴

[16] Khaghani, Saeid. Islamic Architecture in Iran: Poststructural Theory and the Architectural History of Iranian Mosques, I.B.Tauris & Co. Ltd, 2017.

[17] دکتر شیوا آراسته تحقیقات ارزشمندی بر روی معماری شهر بندر کنگ انجام داده‌اند.

[18] کتاب نایین؛ شهر هزاره‌های تاریخی از دکتر حسین سلطان‌زاده نمونه‌ای در خور توجه از بررسی معماری شهر است.

[19] برای نمونه در گروه مطالعات معماری ایران در دانشگاه شهید بهشتی به‌طور همزمان چند پایان‌نامه معطوف به معماری کوخرد در استان هرمزگان انجام شد و ابعاد مختلف معماری و بافت تاریخی این شهر بررسی شد.

[20] کتاب‌های مختلفی در این زمینه موجود است از جمله: Lyon, l’art et la ville: architecture, décor اثر Gilbert Gardes.

[21]Шишкин, Василий Афанасьевич، حضور او در ازبکستان در شکل‌گیری مطالعات تاریخی هنر و معماری آسیای میانه موثر بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت
میلاد محبی

درآمدی بر فقدان رویکرد‌های اقتصاد سیاسی فضایی به‌عنوان چهارچوب‌هایی برای مواجهه‌ با فضاهای شهری در ایران

فضای شهری، قلب تپنده رشتة طراحی شهری؛ درآمدی بر فقدان رویکرد‌های اقتصاد سیاسی فضایی[1] به‌عنوان چهارچوب‌هایی برای مواجهه‌ با فضاهای شهری در ایران طراحی شهری

ادامه مطلب